skip to main |
skip to sidebar
لحظات شادی خدا را ستايش كن
لحظات سختی خدا را جستجو كن
لحظات آرامش خدا را مناجات كن
لحظات دردآور به خدا اعتماد كن
و در تمام لحظات خدا را شكر كن
الهی من نميدانم ، به علم خود تو ميدانی
الهی من نميدانم به علم خود تو ميدانی
کس شد گدا ، کس شد ابتر ، کس شد پادشاه يک کشور
کس برابر به خاکستر ، کسی را تاج سلطانی
الهی من نميدانم ، به علم خود تو ميدانی
کس صالح ، کس شد گمراه ، کس شد مجنون سوی صحرا
روند با منزل ليلا ، به يک عالم پريشانی
الهی من نميدانم ، به علم خود تو ميدانی
يکی بيدل ، يکی با دل ، يکی دچار صد مشکل
يکی با پند آب و گل ، دگر مفتون بسمانی
الهی من نميدانم ، به علم خود تو ميدانی
(مولانا)
خبر داری که دين و عشق و ايمانم تويی جانا؟ اي جانا!
خبر داری که درد و رنج و درمانم تويی جانا؟ ای جانا!
قبول عشق من کن ای سرت گردم به الطافت، ای جانا!
که منظور دل زار و پريشانم تويی جانا، ای جانا!
دلم را برده از کف خنده های نازنين تو، ای جانا!
انيس گريه های شام هجرانم تويی جانا، ای جانا!
(احمد ظاهر)
هردل كه طرب يافت من از شوق شگفتم
خشنود به عيش دگرانم چه توان كرد .
"اميرهوتك افغان"
بهار آمد!
بيا ای نوبهار من کجايی تو؟
بيا دلبر! بيا دلبر،
که مجنونت بيابان گرد و هم ديوانه خواهد شد
علاج من، دوای من، شفای من کجايی تو؟
بهار آمد! بيا ای نو بهار من، کجايی تو؟
بهشت من، خدای من کجايی تو؟
دوای من، شفای من کجايی تو؟
گر بگویی دل چرا سوزد خطاست دل كه ميگويي حريم كبرياست
كبريا را سوز از سوز دل است
غيراز اين من هرچه گويم باطل است
ني كجا داند حديث اين فراق
يا كجا خواند چه ها كرد اين فراق
مولانا
سه چيز در زندگي هيچگاه باز نمي گردند: زمان، کلمات و موقعيت ها.
سه چيز در زندگي هيچگاه نبايد از دست بروند: آرامش، اميد و صداقت.
سه چيز در زندگي هيچگاه قطعي نيستند: رؤيا ها ، موفقيت و شانس .
سه چيز در زندگي از با ارزش ترين ها هستند: عشق، اعتماد به نفس و دوستان.
من با تو نگویم که تو پروانه ی من باش
چون شمع بیا روشنی خانه ی من باش
در کلبه ی من رونق اگر نیست، صفا هست
تو رونق این کلبه و کاشانه ی من باش
من یاد تو را سجده کنم، ای صنم اکنون
برخیز و بیا خود، بت بتخانه ی من باش
لطفی کن و در خلوت محزون من ای دوست
آرام و قرار دل دیوانه ی من باش
تو را می فهمم
من تو را می خواهم
و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است
تو مرا می خوانی
من تورا ناب ترین شعر زمان می دانم
و تو هم می دانی
تا ابد در دل من می مانی .
-- -- -- -- --
یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن مست است و هوشیارش کند
ای آفتاب آهسته نِه پا در حریم یار من
ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند
به دیدارم بیا ای یار که من در بند پائیزم
مرا همخانه کن با خویش که با عشق تو لبریزم
ز این شبهای تکراری ببر من را به بیداری
رفیق فصل دلتنگی تو از دردرم خبر داری
همیشه وقت تنهایی تو یارو یاورم هستی
تو حرف اولم بودی تو حرف آخرم هستی
به دیدارم بیا یارم مرا لبریز خواستن کن
اگر میل سفر داری تو با من عزم رفتن کن
مرا پر کن پر ازخوابی که با تو دیدنی باشه
نگاهم را تو فهمیدی سکوتم را تو میشنیدی
تو با جواني من آمدي ، جوان باشي
بهار عمر مني ، كاش بي خزان باشي
بان دل به دعايت گشوده ام شب و روز
كه ماهروي بماني و ، مهربان باشي
تو در سياهي شب ، شعله ي سپيده دمي
ز باد فتنه ي ايام در امان باشي
و خود زلال تر از اشك چشمه اي ، اي ماه
تو كاش بي خبر از گردش زمان باشي
دعاي نادر ت از چشم بد نگه دارد
بيا كه نوگل اين مرغ صبح خوان باشي
به تو مي انديشم
اي سراپا همه خوبي
تك و تنها به تو مي انديشم
همه وقت
همه جا
من به هرحال كه باشم به تو مي انديشم
توبدان اين را تنها تو بدان!
تو بيا
تو بمان با من تنها تو بمان !
جاي مهتاب به تاريكي شبها تو بتاب
من فداي توبه جاي همه گلها تو بخند
اينكه اين من كه به پاي تو در افتادم باز
ريسماني كن از آن موي دراز
توبگير
توببند
توبخواه
پاسخ چلچله ها را تو بگو!
قصه ابر هوا را توبخوان!
توبمان با من تنها تو بمان
در دل ساغر هستي توبجوش
توبيا توبيا
هرروز شب مي كاهم و اما نمي كاهم تو را
از خود نشستم بر زمين بي من چه بي جاهم تو را
صد بار اگر از كوي دل اي گل مرا بيرون كني
من تا ابد هر روز و شب هر لحظه مي خواهم تو را
در جاده هاي ذهن خود در جستجوي واژه ها
در سطر هاي دفترم بي واژه در راهم تو را
آمد نگاهت در دلم خط روي تاريكي كشيد
خورشيد جان تابنده اي هرلهظه چون ماهم تو را
در كوه عشق و عاشقي بالاتريني نازنين
در اوج پيروزي و من بي شك ته چاهم تو را
گفتا كه اي گفتم منم آن خوابگرد خواب تو
خوابم به بيداري رسان رو دي پركاهم تو را
عاشقترينت گشته ام در وصل و هجران تا ابد
از عمق سينه در نفس در گرم هر آهم تو را
باز آی و کنارم بنشين تا به تو گويم
آن را که به صد نامه و دفتر نتوان گفت
حاشا چه نيازی به سخن زانکه نگاهم
گويد آنرا که نشايد به زبان گفت
خون شدم، رنگ حنای تو مرا ياد آمد
خاک گشتم، کف پـای تو مرا ياد آمد
شاخ گل در چمن از باد صبا می لرزيد
پـوپـک طـرف کـلاه تـو مـرا ياد آمد
چشم من بر غلط افتاد به يک برگ گلي
بخدا ناخن پای تو مرا ياد آمد
می گذشتم ز چمن چشم من افتاد به سرو
قد و بالای رسای تو مرا ياد آمد
دی غزالی به بيابان چو مرا ديد رميد
آن پريروزه ادای تو مرا ياد آمد
آشنا شد نظرم بر سبد پُر ز رواش
ساعد و ساق صفای تو مرا ياد آمد
("عشقري")
شب و روز از پی سودای گيسوی تو می آيد
مه و خورشيد و انجم ديدن روی تو می آيد
اگر از گل فزونتر نيست جانا رنگ رخسارت
چرا بلبل ز گلشن بر سر کوی تو می آيد؟
چو لرزان می خورد در چشم من قنديل محرابي
به يادم گردش چشمان جادوی تو می آيد
بنه مرهم به جانم يا بزن تير ای کمان ابرو
که امروز هر ادا از شست و بازوی تو می آيد
دل اميدوار من از آنرو منکر ياس است
که می گويند آب رفته در جوی تو می آيد
((عشقري))
در لعل لبت گرچه حيات دو جهانست
حسن تو سراپا به خدا آفت جانست
قدر گل رخسار خود ای شوخ ندانی
رويت به خدا قبلهٔ صاحبنظرانست
از دور ترا ديدم و گفتم بر شمشاد
شوخی که دلم برده همين سرو روانست
معشوق و می امروز در اين خانه مهياست
ليکن چه توان کرد که ماه رمضانست
زاهد تو مرا نشمری از خيل مريدان
در روی جهان پير من اين تازه جوانست
جانا چه کنم پيش تو اظهار محبت
«چيزيکه عيانست چه حاجت به بيانست»
سابق به خدا پير و جوانش به حيا بود
گستاخی و بی باکی در اين عصر و زمانست
جا دارد اگر عشقری بر خويش ببالد
در عصر خود امروز کليم همدانست
نازم ای سرو سهی قامت رعنای ترا
بندۀ خاص شوم نرگس شهلای ترا
زنده باشی که به ما شيوۀ ياری داري
حق کند در دل من بيش تمنای ترا
گر دوصد بار بميرم به پيش قدمت
کی توانيم ادا، حق اداهای ترا
آرزوی دلم اينست که باشی تو به خواب
چشم ماليده زيارت بکنم پای ترا
من روادار نيم با پدر و مادر تو
رشکم آيد که کنند سير و تماشای ترا
پرده های دل من زير برش آمده است
تا که خياط گرفته قد و بالای ترا
سنبل از نسبت بی نسبتی گرديد خجل
تا به مقراض زند زلف سمنسای ترا
آوای من
ای دور زمن در عمق دل، از دل سلامت میکنم
سیمای تو منزل بود، طی تا مقامت میکنم
دلتنگ دیدارت منم، غمخوار و بیمارت منم
گر دیدمت٬ هرجا شود نامم به نامت میکنم
هر گل را رنگ داده ایی هر جا روم بوی تو هست
درهر نفس بوی تو را من در مشامم میکنم
آرامش روح وتنم٬ یکلحظه بودن با تو است
هم روح و هم تن را به یکلحظه نثارت میکنم
حال٬ ذکر او و بوی تو هر دو عبادتگاه دل
چون دل منور هست این را من اطاعت میکنم
(1)
تقريبا همه ميتوانند در برابر فلاکت و بدبختي مقاومت کنند
اگر ميخواهي فردي را امتحان کني, به او قدرت بده. " آبراهام لينکولن"
(2)
محبت از درخت آموز که حتي سايه از هيزم شکن هم بر نمي دارد
(3)
تصمیمات بزرگ را با قلبت بگیر و تصمیمات کوچک را با عقلت
(4)
آن‌هایی كه از جای خود می جنبند، گاهی می بازند و آن‌هایی كه نمی جنبند، همیشه می بازند
(5)
قلبی داشته باش که هرگز سختی سنگ را به خود نگیرد و احساسی داشته باش که هرگز آزار دهنده نباشد. ("چارلز دیکنز ")
(6)
حقیقت چیزی نیست که نوشته میشود .. آن چیزی است که سعی میشود پنهان بماند
(7)
راه های زیادی به قله ختم میشوند ، اما از ان بالا فقط یک منظره را می توان دید
(8)
دوست داشتن انسان‌ها به معنای دوست داشتن خود به اندازه ی دیگری است – ("اسکات پک")
(9)
کینه را نه با کینه بلکه با عشق و جوانمردی باید مغلوب ساخت
(10)
اگر زیبایی را آواز سر دهی ، حتی در تنهایی بیابان ، گوش شنوا خواهی یافت – (" خلیل جبران")
(11)
بشر بی رحم ترین حیوانات نسبت به خود است – (" نیچه")
(12)
قطعاً خاک و کود لازم است تا گل سرخ بروید. اما گل سرخ نه خاک است و نه کود ( " پونگ")
(13)
هنر کلید فهم زندگی است –(" اسکار وایله")
(14)
از مخالفان نهراسید ، بدانید كه باد بادك با باد مخالف نه با باد موافق بالا میرود. "هامیلتون مابی "
شنیده ام
شنیده ام
تو باز برگشته‌ای
تو تاج سر گشته‌ای
به باغ صبر ما ثمر گشته‌ای
شنیده‌ام شنیده‌ام
تو شهسوار آمدی
تو با قرار آمدی
برای ختم انتظار آمدی
شنیده‌ام، شنیده‌ام
شنیده‌ام که سازهاتمام تکنوازها
تو را سروده‌اند ای نهایت نیازها
سرود نو نو نوصدای نو نو نو
به خانه می‌آیدهوای نو نو نو
شنیده‌ام ستاره‌هافتاده پیش پای تو
فرشته‌ها فرشته‌هاگشوده پر برای تو
تو جان پروازی چنان که به به به
زبان پروازی چنان که به به به
شنیده‌ام شنیده‌ام
تو شهسوار آمدی تو با قرار آمدی
برای ختم انتظار آمدی
شنیده‌ام، شنیده‌ام
مهم نيست که به باورهاي عميق و اشتباه چه مدتي با ما بوده اند
و يا چه کسي و يا چه کساني آن ها را به ما قبولانده اند
و يا چقدر عميق در ضمير ناخودآگاه ما ريشه دوانيده است .
مهم اين است که باورهاي اشتباه و مزاحم را هر قدر هم که عميق باشند مي توان از ريشه در آورد و به بيرون پرتاب کرد .
يک شمع مي تواند هزاران شمع را روشن کند،
بدون آن که چيزي از دست بدهد،مانند شادي که هيچگاه با تقسيم کردن کم نمي شود .
خدا به ما عقل داد نه برای اینکه گوشه ای بنشینیم و دائم با خودمان حرف بزنیم!
بلکه به این دلیل که برای سوالاتی که می پرسیم جوابی پیدا کند.
ماموریت و وظیفه اصلی و در واقع تنها وظیفه مفید مغز انسان یافتن پاسخ
و راه حل یابی است.
به همین دلیل در هنگام برخورد با مشکلات زندگی بهترین واکنش این است که
بلافاصله با طرح سوالات اساسی چرا؟ چگونه؟ چه زمان؟ کجا؟ و کدام؟ سعی کنیم ذهن را وادار سازیم تا برای مشکلی که پیش آمده جواب پیدا کند.
روزی از یک آدم موفق پرسیدند:
توچرا همیشه سخت ترین راه را انتخاب می کنی؟
و او پاسخ داد:" مگر راه دیگری هم هست!؟
من هیچ وقت ندیده ام راه خیلی راحت و خیلی بی دردسر آدم را به مقصد برساند!"
خانه دوست همین نزدیکی هاست.
شاید نتوانیم هرگز ببینیمش . اما می توانیم گرمای حضور او را در لحظه به لحظه زندگی و صدای تپش قلبش را در تمام وجود خود حس کنیم.
اینکه نمی بینیمش هرگز دلیل نمی شود که نباشد.
غمگین بودن بهانه می خواهد اما برای شاد بودن هرگز نباید دنبال دلیل و بهانه بود.
شادی و نشاط حالت طبیعی جسم و روح و ذهن ماست.
در حقیقت تنها زمانی که شاد و خوشحال و آرام هستیم بدن ما در وضعیت کارکردی صحیح قرار دارد و روح و ذهن آرام است که می تواند بیماری ها را علاج دهد و سلامتی را در تمام وجود انسان بگستراند.
هرگز برای شادبودن منتظر بهانه و یا اتفاق خاصی نباشید. همین هالا شاد باشید.
19 نكته مهم و براي مردان نيز قابل استفاده ميباشد
============
1.همسرتان را عوض نكنید خودتان را عوض كنید.
2. همیشه درون خود را باز بینی كن و در این بازنگری‌ها منصف باش.
3. كنترل زندگى خود را به دست بگیر و هیچ گاه نسخه‌های درمانى دیگران را در زندگى پیاده نكن .
4. هم به خوبی‌هایش فكر كن هم به بدی‌ها. هنگام بحث هردو را مد نظر داشته باش.
5. داكتر رواني خویشتن باش ، با جملات نیرو بخش و درمان گر بعد از هر دلخوری به خود نیرویی تازه ببخش و بدان كه این نیز بگذرد.
6. كمتر صحبت كن وبیشتر عمل. هنگام ناراحتی زیاد سخن نگویید ، عمل كنید( عمل شما سكوت و چهره شماست) چرا كه به هنگام ناراحتی تعدال روحی بر هم میخورد و مسائلی گفته میشود كه گاه مشكل را پیچیده تر میكند.
7. عیب‌های همسرت را راز نگهدار و با همه مشكلاتش دوست داشته باش.
8. فكر كن مردها همه یكسانند این یك روال جهانى است .
9.مسائل كوچك را نادیده بگیر.
10.مقایسه نكنید.هیچگاه همسرت را با دیگری مقایسه نكن چرا كه مردها در عین یكسان بودن هركدام دنیایی خاص دارند.
11.سعی كن اختلاف سلیقه‌هایتان به نزاع نیانجامد . این را بدان كه تفاوت‌ها شكاف بوجود نمی آورد عدم تفاهم است كه شكاف‌ها را بیشتر میكند. تفاوت در اصل بسیار سازنده است اگر از آن برای تعالى استفاده كنید.
12. وقت آزاد خود را تنظیم كنید.این كار را برای همه اعضاء خانواده انجام دهید و وقتى را هم به پدر بزرگها و مادربزرگها اختصاص دهيد با این كار برای خود و والدينتان ارزش قائل می‌شوید.
13. سعی نكن برای همه رفتارهای همسرت دلیل بیابی . چرا كه خواستگاه و پرورش گاه هر كدام از ما برایمان رفتار‌هایی را نهادینه میكند .با تلاش و صبر آن دسته از رفتار هاى نادرست را كه نهادينه شده از وجود هم محو كنيد.
14.عشق پایدار نیازمند احترام و بازگشت بعد از هر دلخوری است.
15. وعده هاي دو نفره را فراموش نكنید. مانند اوائل ازدواج برای او نامه‌های عاشقانه و كوتاه بنويسيد و يا با او دریك جای خاطره انگیز وعده بگذاريد.
16. با همسرت مثل یك دوست باش و مشكلات خود را همانند یك دوست با او حل كن.
17. با عشق همسرت را رام خود كن.
18. جذابیت خود را همیشه حفظ كنید حتى اگر چندين سال از ازدواجتان مى گذرد.
19. بعضی مواقع با قواعد همسرت در زندگى بازی كن. این نوعی احترام به افكار و منش اوست او قدر این كار را خواهد دانست.
پرسيدم: چطور مي توان بهتر زندگي کرد؟
جواب داد:
گذشته ات را بدون هيچ تاسفي بپذير،
با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس براي آينده آماده شو.
ايمان را نگهدار و ترس را به گوشه اي انداز .
شک هايت را باور نکن و هيچگاه به باورهايت شک نکن.
زندگي شگفت انگيز است فقط اگربدانيد که چطور زندگي کنيد
مهم این نیست که قشنگ باشی ،
قشنگ این است که مهم باشی! حتی برای یک نفر
مهم نیست شیر باشی یا آهو
مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی
كوچك باش و عاشق.. كه عشق می داند آئین بزرگ كردنت را
بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی
موفقيت پيش رفتن است نه به نقطه ي پايان رسيدن
فرقى نمي كند گودال آب كوچكى باشى يا درياى بيكران.
زلال كه باشى، آسمان در توست
چو بلبل بر لب بامت غزل خوان می شوم هردم
گل سرخم که بایادت پریشان می شوم هردم
نسیم عطر گیسویت معطر می کند جانم
ازین با تو نشستن ها بهاران می شوم هردم
تورا حس می کنم دررگ رگ من میشوی جاری
و من سرشار از الطاف باران میشوم هردم
صدایت می نوازد خستگی های مرااما
گرفتارغم و اندوهی هجران میشوم هردم
قناری غزل خوانم بخوان آیات باران را
ببوس این گونه هایم را که بریان می شوم هردم
گفته هاي تاريخي از مردان بزرگ
===========================================
اي عشق روزگار من ، تو بهترين نشانه اي
تو باغ و گلشن مني ، تو بهترين بهانه اي
تو عشق جاودان من تو ماه آشيان من
تو ساز من ، تو سوز من ، تو بهترين يگانه اي
کلام دل حلاوتي ، پيام دل بشارتي
به هر کجا که بنگرم ، تو بهترين جوانه اي
به کوه و دشت و بوستان ، به ماه و اختر و زمان
تو عشق جاودانه اي تو بهترين جوانه اي
شکوه به آرزوي من ،چنُين به بار آوورد
تو اي نهال آرزو ، تو بهترين جوانه اي
توعشق جاودان من تو پاره تن مني
پرنده دل مرا تو بهترين ترانه اي
"ali"
به ديدار تو
هم سبزه،و هم آب روان می رقصد
هم بلبل مست،نغمه خوان می رقصد
بر دست نسیم خوش خرامان ،گندم
می چرخد و شاد و بی امان می رقصد
یک لاله کشیده قد به سمت خورشید
شاداب به دوش ارغوان می رقصد
با رقص گل وسبزه وباغ و بلبل
همچون تمام کهکشان می رقصد
پیوند زمین وآسمان را باران
خود بسته و ،خود در آن میان می رقصد
این است که هر اهل دلی در دنیا
با جشن و سرور مردمان می رقصد
به اميد ديدار ................
شاد بودن باعث موفقيت مي شود
آيا مردم موفقي كه همواره محزون و غمگين اند ديده ايد؟ شايد بسيار فكر كنيد و موردي بخاطر نياوريد.
(گارديان انليميتت) در مقاله اي دستورالعملي داده است به اين قرار: «اگر شاد باشيد قطعاً در زندگي پيش خواهيد افتاد.»
اين دستور العمل نشان مي دهد كه مردم شاد دوست دارند كه تجارب جديد را امتحان كنند.
و همواره بدنبال رقابت با ديگران هستند. و اين اقدام آنها منجر به موفقيت آنها در حرفه، سلامتي و روابط اجتماعي مي شود.
كاملاً منطقي است زيرا تمايل به امتحان تجارب جديد،
روشي براي بيان قدرت ابتكار و خلاقيت است، و مردم خلاق تمايل دارند كه در حل مسايل و سؤالات مشكل موفق باشند.
بنابراين اگر چنين افرادي با سؤالات مشكل درگير باشند موفق تر خواهند بود.
همچنين توجه داشته باشيد كه شادي مي تواند منجر به بالا رفتن قدرت سيستم ايمني بدن شود و بنابراين افراد شادتر سالم تر خواهند بود.
فوايد شادي بهترين شرايط را براي افزايش افكار و احساسات مثبت فراهم مي كند.
اگر چه شادي بايد سنجيده و منطقي باشد،
(پروف ليوبميرسكي) كسي كه تحقيقاتش در رسانه هاي روانشناسي امروزي منتشر مي شود.
بيان كرده است ...” تجربه ما ثابت كرده است كه بهتر است مردم غمگين در زندگي شان با انجام كارهايي كه باعث شادي شان حتي به طور موقتي مي شود تكرار احساسات مثبت را امتحان كنند.“
اما هشداري وجود دارد كه عوامل شادي ساز نبايد خطرناك باشد، مانند رانندگي به سرعت يا مواد مخدر،مثل بعضي شيريني ها و نوشيدنيها.
تقويت روحيه و شاد بودن مي تواند چند فايده داشته باشد ” انسانهاي شاد دوست داشتني تر و اجتماعي ترند.
بهتر بر استرس غلبه مي كنند و شانس بيشتري براي سلامتي و طول عمر بيشتردارند....“ "ali"
با تو آسان می شود از تلخی هجران گذشت
با تو زیبا می شود از بند و زندان گذشت
باغ سر سبز خاطرم را جلوه دادی نازنین
با تو تنها می شود از سردی دوران گذشت
با تو من محو شکفتن می شوم چون غنچه ای
با نگاهت می شود حتی زهیچستان گذشت
با تو معنی دارد این بود و نبود و می توان
با بهاری چون تو از پاییز و از طوفان گذشت
تو قشنگی مثل گُلها نازنین من بیا
چون که تنها با تو باید از غم هجران گذشت
تو را دوست دارم چون تو برتر از فرشته ها هستی .
تو را دوست دارم چون تو برگزیده آفریده های خدا هستی .
تو را دوست دارم چون تجلی کائنات هستی .
تو شایسته ستایشی چون خداوند ستوده , تورا آفریده است .
تو را دوست دارم .
اين نفس راحت نمي آيد به دست پس به شادي بگذرانش تا كه هست
"ali"
کاش بودم یک ستاره
در آسمان مهتابی تو
می نشستم بی صدا
در چشمان بارانی تو
کاش بودم یک شکوفه
در گرمای دستان تو
داغ می شدم ،پژمرده
در نگاه بی قراری تو
کاش بودم ماهی سرخی
در وجود دریایی تو
کاش بودم یک پرنده
تا بخوانم آواز بهاری
برای لحظه تنهایی تو...
اندر دل من مها دل افروز توئي
ياران هستند ليك دلسوز توئي
شادند جهانيان به نوروز و به عيد
عيد من و نوروز من امروز توئي
"مولانا"
هركه نياموخت از گذشت روزگار
نيز نياموزد ز هيج آموزگار
"رودك "
مهربان است و شكيبنده است عشق
چشمه مهر است و جوينده است عشق
از حسد دور است و خود بين كي بود
كز ره و خود خواه و بدبين كي بود
زود خشمي در طريق عشق نيست
كينه توزي با شفيق عشق نيست
از بدي اين عشق نالان مي شود
از حقيقت عشق شادان مي شود
حافظت عشق است و او خود ياوري
پر اميد است و همه خوش باوري
"هوستوون"
بي شكست است عشق پيروزي از اوست
آن كه پاياني ندارد اوست اوست
هر رهي جز عشق پايان مي رسد
هرتني جز عشق بر جان مي رسد
آن كه بيند رازها را در نهان
كي دگر بيند به جز چشم عيان
آن زباني كه پر از گفتار بود
خاموش است اكنون و كي در كار بود
"هوست"
Your eyes which first held me captivated
where I stood
Your smileto dazzle the sun and warm
every corner of my soul
Your voicelike a sparkling mountain stream
which flows into my heart
Your walk and the way your gracefulness
takes my breath away
Your hair about which
I dreamed cascading into my faceas you leaned over me
Your hands whose caress
I crave to hold my facein their tenderness
Your arms I long to have around my neckas you pull me closeto your warmth
Most of allevery thing you arechanged the way
I feel about my life
I love you
فقط ميگه: همه تپش قلبم تو هستي و قلبم براي تو ميتپد.
خوشبختی خانه در خداپرستی است
عزت خانه در دوستی است
ثروت خانه در شادی است
زیبای خانه در پاکیزه گی است
پاکی خانه در تقوی است
نیاز خانه در معنویات است
استحکام خانه در تربیت است
گرمی خانه در محبت است
صفای خانه در صداقت است
پیشرفت خانه در قناعت است
لذت خانه در ساز گاری است
سعادت خانه در امنیت است
روشنای خانه در آرامش است
رفاه خانه در حرمت و تفاهم است
ارزش خانه در اعتماد و اطمینان است
صفت خانه در انصاف و گذشت است
شرافت خانه در لقمه حلال است
زینت خانه در ساده بودن است
آسایش خانه در انجام وظیفه است
بهار حضور توست
و تو سبزی که من این گونه سبز میخواهمت .
***********
در میان من تو فاصله اي اگر هست
گاه می اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش را داری
دستهای تو توانایی آن را دارد که مرا زندگانی بخشد
چشم های تو به من شور و عشق و مستی می بخشد
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی
اي كاش گل بودي و من از باغها ميچيدمت
يا كه طلوعي بودي و از پنجره ميديدمت .
اي كاش چشمانت ضريحي داشت چون رنگين كمان
هر وقت باران مي باريد از دور مي بوسيدمت .
دوست ای دوست بگو بر همه مردم خوب
که نه از شرق و شمالم نه هم از غرب و جنوب .
خانه ام مشرق شور غزل مولاناست
منزلم مغرب اندوه پر از درد و غروب .
بنویسید نشانی مرا خانه دوست
که نه از سنگ بنا گشته نه از خشت و نه چوب .
چار سویش همه بیرنگ به بیرنگی عشق
من از نه شرق شمالم نه هم از غرب و جنوب .
مولانا
نگاه مرا باور كن
دستان مرا باور كن
احساس مرا باور كن
قلب مرا باور كن
حرف مرا باور كن
زندگي به من آموخت که چگونه گريه کنم .
اما گريه به من نياموخت که چگونه زندگي کنم .
تو نيز به من آموختي که چگونه دوستت بدارم .
اما به من نياموختي که چگونه فراموشت کنم .
بيا و تازه كن ايمان به نو بهار امروز
كه شد قيامت موعود آشكار امروز
شكوفه از افق شاخسار اخترريخت
نشان صبح قيامت شد آشكار امروز
بهشت نقد طلب مي كني اگر صائب
چو غنچه سر زگريبان خود برآر امروز
فرخي از شعراي شهير دربار غزنويان بهار را با جلوه جادوووئي اش مي ستايد و در توصيف گردش ايام
بهاري ميگويد:
دوش وقت نسيم بوي بهار آورد باد
وي خوشا اين جهان بدين هنگام
بيدل شاعريست كه عمدتاَ او را فيلسوف دانسته اند ! چرا كه ديدگاه او اغلب مسايل فلسفي و عاطفي را در برمي گيرد . بيدل حيات انسان و حقيقت زندگي را در اسرار اين فصل جستجو و گوشزد مي نمايد:
چشم واكن رنگ اسرار دگر دارد بهار
آنچه در وهمت نگنجد جلوه گردارد بهار
ساعتي چون بوي گل از قيد پيراهن برآ
از تو چشم آشنائي آنقدر دارد بهار
رسيد مژده كه ايام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنين نيز نخواهد ماند.
براين رواق زبر جد نوشته اند به زر
كه جزنكوئي اهل كرم نخواهم ماند.
چه جاي شكر و شكايت ز نقش نيك و بد است
چوبر صحيفه هستي رقم نخواهم ماند.
اشعار بيدل سرشار از نازك خيالي و تصوير هاي بديع و رنگارنگ است .
بيدل براي همين شاعر آئينه ها است. شاعر نازك بين و دقيقي چون او با ديدن بهار به وجد آمده و مارا به گلگشت فطرت و طبيعت فرا مي خواند.
زين چمنستان كنون بستن مژگان خطاست
آئينه صيقل زنيد ديده به ديدن رسيد .
منتظران بهار بوي شگفتن رسيد.
مژده به گلها بريد يار به گلشن رسيد.
همانند هزاران شاعر دري زبان بيدل در وراي رنگ و بوي بهار جلوه زيبائي حضرت سبحان مي بيند.
تو آفتاب و جهان جزبه جست و جوي تو نيست
بهار در نظرم غير رنگ و بوي تو نيست
شهر غازي هاي بي باک است باميان
اين شهرکاوه شهر ضحاک است باميان
در تمدن پيشتاز هند وچين جاده ابريشم خاور زمين
يک جهان اعجاز دارد باميان
سينه پرراز دارد باميان
گنچ ها در قلب اين ويرانه هاست
سنگ سنگش راوي افسانه هاست
باميان گهواره زيباي شرق
نقطه وصل تمدن هاي شرق
ازتمدن ديده صدها قافله
شهر تاريخ است شهر غلغله
(باميان با 7000 هزار سال قدامت تاريخي و قديمي ترين مجسمه دونيا)
اگر سبزه بودم بدامان صحرا
سراغ تو را از صبا می گرفتم
اگر آب بودم به آغوش دریا
سراغ ترا تا خدا می گرفتم
اگر چنگ بودم به صد ناز و افسون
به دامان پر مهر تو می سرودم
اگر مهربان بودی ای نازنینم
زخوبان ترا و ترا می ستودم
(احمد ظاهر)
بگو که گل نفرستد کسی به خانه ی من
که از نــژاد تـو پر کرده آشــيانه ی مــن
چو شبنمی که چکد از غنچه های سفيد
ببين به ديدۀ خود اشک دانه دانه ی من
ز برگ و بال کس ار شوق زندگی خيزد
بيا و بال و پر افشان دمی بــه لانه ی من
(احمد ظاهر)
به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
بهار توبه شکن ميرسد ، چه چاره کنم
سخن درست بگويم ، نمی توانم ديد
که ميخورند حريفان و من نظاره کنم
به تخت گل بنشانم بسی چو سلطانی
ز سنبل و سمنش طوق و پاره کنم
گدای ميکده ام ليک وقت مستی بين
که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم
چو غنچه با لب خندان به ياد مجلس شاه
پياله گيرم و از شوق جامه پاره کنم
مرا که نيست ره و رسم فتنه پرهيزی
چرا ندمت رند شراب خواره کنم
زباده خوردن پنهان ملول شد حافظ
به بانگ بربط و نی رازش آشکاره کنم
حافظ
دوستت دارم بيشتر از معناي واقعي كلمه دوست داشتن!
دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داري!
دوستت دارم چون تو نيز مرا دوست مي داري!
دوستت دارم همچو طلوع خورشيد در سحر گاه عشق!
دوستت دارم همچو تكه ابرهاي سفيدي كه در اوج آسمان آبي در حال عبورند!
دوستت دارم چون تو را ميخواهم و تو نيز مرا ميخواهي!
دوستت دارم از تمام وجودم، با احساس پر از محبت و عشق!
دوستت دارم بيشتر از آنچه تصور مي كني!
دوستت دارم، همچو رهايي پرنده از قفس و پرواز پر غرور او در اوج آسمان ها، همچو امواج دريا كه آرام به كنار ساحل مي آيند و آرام نيز به دريا مي روند،همچو غنچه اي كه آرام آرام باز مي شود و گل مي شود،
دوستت دارم همچو چشمه اي در دل كوه كه آرام جاري مي شود بر روي زمين و تبديل به آبشاري مي شود كه از دل كوه سرازير مي شود!
دوستت دارم همچو مهتابي كه شبهاي تيره و تار را با حضورش پر از روشنايي ميكند!
دوستت دارم همچو باران!
باراني كه تن تشنه دنيا را جان ميدهد و مي‌شويد!
دوستت دارم چون چشمانت اين حقيقت قلبم را باور دارد!
دوستت دارم، چون تو لياقت اين دوست داشتن را داري!
دوستت دارم، چون با باوري عميق در قلب من نشستي و مرا هدف و اميد زندگي خود قرار دادي!
دوستت دارم چون نگذاشتي حتي يك قطره اشك از چشمانم سرازير شود!
دوستت دارم چون كه ياري ام ميكني تا از اين سيلاب زندگي به راحتي عبور كنم و خودم را در دشت آرزوهايم همراه با تو ببينم!
دوستت دارم فراتر از باور يك رويا و فراتر از باور يك حقيقت!
نگاه به چهره پريشان من نكن، اين چهره، عاشق چهره توست!
دوستت دارم چون كه تو اولين و آخرين معشوق من هستي!
دوستت دارم چون زماني كه دفتر عشق را مي گشايي و ميخواني با خواندن نوشته هايم اشك از چشمانت سرازير مي شود.
دوستت دارم چون از زندگي و دنيا گذشته‌اي تا با من بماني ...!
(ali)
دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی.
دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی.
دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی.
دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی.
دوستت دارم چون هميشه درقلب منی.
عید نمای عید را ای تو هلال عید من
بود من و فنای من خشم من و رضای من
اصل من و سرشت من مسجد من کنشت من
جور کنی وفا بود درد دهی دوا بود
پیشتر از نهاد جان لطف تو داد داد جان
ای مه عید روی تو ای شب قدر موی تو
دوزخ من بهشت من تازه من قدید من
لایق تو کجا بود دیده جان و دید من
ای همگی مراد جان پس تو بدی مرید من
چون برسم بجوی تو پاک شود پلید من
(مولانا)
فاش ميي گويم و از گفته خوددلشادم
بنده عشقم و ازهر دوجهان آزادم
طايرگلشن قدسم چه دهم شرح فراق
كه دراين دامگه حادثه چون افتادم
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد دراين ديرخراب آبادم
سائيه طوبي دلجوئي و لب حوض
بهواي سركوي توبرفت از يادم
1 كتاب هستي ما اين كتبيه خيام.....
2 كتاب هستي ما اين سرود فردوسي...
3 كتاب هستي ما اين ترانه حافظ ....
4 كتاب هستي ما اين سماع مولانا ...
5 كتاب هستي ما اين سبوي سبزه ..... به نوروز " شفيعي كد كني"
از مرقومات مولانا جلال الدين بلخي در فيه مافيه
جمله عالم مي دوند !
الا دويدن هريكي مناسب حال اوباشد. از آن آدمي نوعي ديگر . و از آن نبات نوعي ديگر و از آن روح نوعي ديگر . دويدن روح بي گام و بي نشان باشد.
اگر غوره را بنگر كه چند دويد : تابه سواد انگوري رسيد .... الا آن دويدن در نظر نمي آيد و حسي نيست ..
تا آهوان چشم تو رفتند از نظر
چشمم سفيد شد به ره انتظار تو (...........)
مولانا جلال الدين محمد بلخي :
آدمي هميشه عاشق آن چيز است كه نديده است و نشنيده است
و فهم نكرده است.
و شب و روز آن را مي طلبد
و از آنچه فهم كرده است و ديده است ملول و گريزان است .
"فيه مافيه"
اين جهان زندان و ما زندانيان
برشكن زندان و خود را وارهان
" مولانا"
آب زنيد راه را هين كه نگار مي رسد.
مژده دهيد باغ را بوي بهار ميرسد.
رونق باغ ميرسد چشم و چراغ ميرسد.
غم به كناره ميرود مه به كنار ميرسد.
باغ سلام ميكند سروقيام ميكند.
سبزه پياده ميرود غنچه سوار ميرسد.
01 اشتباه ديگران را بزرگ جلوه ندهيد.
02براي بدست آوردن موفقيت خودرا گم نكنيد.
03 در تجربيات و صحبت هاي ديگران تفكير كنيد.
04 از حسادت دوري كنيد.
05 فقد به خود و توانائي هاي خودتان متكي باشد.
06 روي نقاط ضعف ديگران انگشت نگذريد.
07 دامنه توقعات خودرا كاهش دهيد .
08 دنيارا ميدان مبارزه با مشكلات بدانيد.
09 در كشاكش حادثات "انسانيت" خودرا فراموش كنيد.
10 چانه نزدن با فرصت هاي بدست آمده بخش مهمي از موفقيت هاي زندگي است.
11 در زندگي اين جمله را شعار خود بسازيد كه يك جنگل هميشه قوي تر از يك درخت است.
12به انسانهائي كه در مواقع حساس گريز از مسئوليت را هنر ميدانند اعتماد كنيد.
13 هميشه اشعار الهام بخش بخوانيد و شاه بيت ها را حفظ كنيد.
14 در هر وضعيت به ديگران كمك مادي و معنوي نمائيد.
15 اخلاق تان در محيط خانه و اجتماع يكسان باشد. از دوروئي بپرهيزيد.
16 در ارتباط با دوستان خوش برخورد با گذشت باشيد تاغرض ورزي بسراغ شما نيايد.
17 در فرصت مناسب بيكاري و يا اوقات فراغت برنامه اي منظم براي مطالعه مد نظر بگيريد.
چگونه انتقاد كنيم ؟
اگرقصد داريد انتقاد كنيد نكات زير را بخاطر داشته باشيد.
1. ابتدا با خود بينديشيد راه حل چيست .
2. انتقاد تانرا با راه حل بيان كنيد .
3. راه حل مبهم ارائه ندهيد.
4. بر نكات منفي تكيه نكنيد.
5. بي غرض صحبت كنيد.
6. زمان و مكان مناسب را در نظربگيريد
7. از خودهمدلي نشان دهيد.
8. فقد به مورد اشتباه اشاره كنيد.
9. اشتباهات گذشته را رخ نكشيد.
10. از كلمه "بايد و نبايد" استفاده نكنيد.
11. از تهديد و اتمام حجت بپرهيزيد.
12. اطلاعات لازم را جهت اصلاح رفتار مورد انتقاد در اختيار انتقاد شونده بگذاريد.
13. در جمع از ايجاد شرمندگي جداََ بپرهيزيد.
14. از خشم و فرياد و مسخره نمودن و كنايه زدن به شدت بپرهيزيد.
15. در ضمير خود بينديشيد كه طرف مقابل شما چقدر انتقاد پذير است ؟
16. به خود تلقين نمائيد كه سرزنش بيهوده عكس العمل به دنبال دارد.
17. اصلاح رفتار و ايجاد ارتباط صحيح در انتقاد يك جاده دوطرفه است.
18. بطرف مقابل خود نشان دهيد هدف شما پيشرفت انتقاد شونده است.
19. با بي حوصلگي و نااميدي صحبت نكنيد.
20. نكات مثبت را ياد آوري كنيد . سپس انتقاد را مطرح كنيد.
21. به چرا شروع نكنيد . انتقاد اگر سوالي مطرح شود شنونده در صدد دفاع و توجيه بر مي آيد.
22. از اصطلاحات ساده و دوستانه استفاده كنيد.
23. كلمات را تا حد امكان واضح و مشخص بيان كنيد.
24. نسبت به انتقادي كه مي كنيد متعهد باشيد و اعلان كمك و حمايت كنيد.
25. انتقاد را به سخنراني تبديل نكنيد.
26. كلمات و الفاظ "وگرنه" و "من كه به تو گفتم" و غيره را بكار نبريد. اينگونه برخوردهاي لفظي انتقاد را به كشمكش تبديل مي كند و مخاطب از مسير اصلي منحرف مي شود.
سر دفتر عالم معناي عشق است .
سر بيت قصيده ي جواني عشق است .
اي انكه خبر نداري از عالم عشق اين نكته بدان كه زندگاني عشق است .
هر وقت غمگین شدید چیزی را به کسی تحفه روان كنيد
کلامی محبت آمیز را به انسانی هدیه کنید
گلی برای دوستی بخرید
نبری گمان که مفتح بخدا رسيده باشی
تو ز خود نرفته بيرون، بکجا رسيده باشی؟
نگهی جهان نوردی، قدمی ز خود برون آ
که زخود اگر گذشتی، همه جا رسيده باشی
(مولانا)
ز حادثات جهانم همين خوش آمد و بس
که زشت و خوب و بد روزگار درگذر است
شادی کنيد ای دوستان، من شادم و آسوده ام
بوی جوانی بشنويد، از پيکر فرسوده ام
شادم کنون، شادم کنون، از بند آزادم كنون
فريادی شادی ميکشد، قلب خود را دادم كنون
ای کودکان رهگذر، من چون شما آسوده ام
هر چند راه عمر را، بيش از شما پيموده ام
بازی کنيد ای کودکان، بازيست کار زندگی
من هم خزان را ديده ام، هم نو بهار زندگی
در کلبه ی ياران من، آرامش و شادی بود
گر مرهمی خواهد دلم، گل بانگ آزادی بود
پنداشتم هميشه گل خاطر منی
عشق منی، اميد منی، دلبر منی
پنداشتم که از پی تنهايی و سکوت
از عمر آنچه مانده بجا در بر منی
پنداشتم نگاه تو پيک محبت است
شوق منی، نشاط منی، ساغر منی
آب میگردد به چشم شبنم از بوی بهار
بوي باران ، بوي سبزه ، بوي خاک
شاخه‌هاي شسته ، باران خورده ، پاک
آسمان آبي و ابر سپيد
برگهاي سبز بيدعطر نرگس ، رقص باد
نغمه شوق پرستوهاي شاد
خلوت گرم کبوترهاي مست
نرم نرمک ميرسد اينک بهار
خوش بحال روزگار
خوش بحال چشمه‌ها و دشتها
خوش بحال دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش بحال غنچه‌هاي نيمه‌باز
خوش بحال دختر ميخک که ميخندد به ناز
خوش بحال جام لبريز از شراب
خوش بحال آفتاب
از مولانابلخ پرسيد كه از كجائي
تو كه اي در اين ضميرم كه فزونتر از جهاني
تو كه نكته جهاني ز چه نكته مي جهاني ؟
تو كدام و من كدامم ، تو چه نام و من چه نامم تو چه دانه من چه دامم ؟
كه نه ايني و نه آني
تو قلم به دست داري ،
و جهان چو نقش پيشت صفتيش مي نگاري و صفتيش مي ستاني
شصت نكته شيرين درباره ي ازدواج
درباره ازدواج بسيار گفته و شنيده ايم. اما مطالبي كه در زير مي آيد شايد براي شما تازگي داشته باشد.
از ميان ضرب المثل هاي ملل مختلف و همين طور سخنان شخصيت هاي بزرگ جهان پيرامون ازدواج شصت مورد را انتخاب كرده ايم. بسياري از اين حرف ها جنبه شوخي و مزاح دارد اما تعداد ديگري آنها شايد وصف حال من و شما باشد! همين طور قسمت ديگري از اين گفته ها مي تواند براي عده اي حكم كليد راهنما را داشته باشد.
1-هنگام ازدواج بيشتر با گوش هايت مشورت كن تا با چشم هايت.( ضرب المثل آلماني)
2- مردي كه به خاطر " پول " زن مي گيرد، به نوكري مي رود. ( ضرب المثل فرانسوي )
3- لياقت داماد ، به قدرت بازوي اوست . ( ضرب المثل چيني )
4- زني سعادتمند است كه مطيع " شوهر" باشد. ( ضرب المثل يوناني )
5- زن عاقل با داماد " بي پول " خوب مي سازد. ( ضرب المثل انگليسي )
6- زن مطيع فرمانرواي قلب شوهر است. ( ضرب المثل انگليسي )
7- زن و شوهر اگر يكديگر را بخواهند در كلبه ي خرابه هم زندگي مي كنند. ( ضرب المثل آلماني )
8- داماد زشت و با شخصيت به از داماد خوش صورت و بي لياقت . ( ضرب المثل يوناني )
9- دختر عاقل ، جوان فقير را به پيرمرد ثروتمند ترجيح مي دهد. ( ضرب المثل ايتاليايي)
10-داماد كه نشدي از يك شب شادماني و عمري بداخلاقي محروم گشته اي .( ضرب المثل فرانسوي )
11- دو نوع زن وجود دارد؛ با يكي ثروتمند مي شوي و با ديگري فقير. ( ضرب المثل ايتاليايي )
12- در موقع خريد پارچه حاشيه آن را خوب نگاه كن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقيق كن . ( ضرب المثل آذربايجاني )
13- برا ي يافتن زن مي ارزد كه يك كفش بيشتر پاره كني . ( ضرب المثل چين )
14- تاك را از خاك خوب و دختر را از مادر خوب و اصيل انتخاب كن . ( ضرب المثل چين )
15- اگر خواستي اختيار شوهرت را در دست بگيري اختيار شكمش را در دست بگير. ( ضرب المثل اسپانيايي)
16- اگر زني خواست كه تو به خاطر پول همسرش شوي با او ازدواج كن اما پولت را از او دور نگه دار . ( ضرب المثل تركي )
17- ازدواج مقدس ترين قراردادها محسوب مي شود. (ماري آمپر)
18- ازدواج مثل يك تربوز است كه گاهي خوب مي شود و گاهي هم بسيار بد. ( ضرب المثل اسپانيايي )
19- ازدواج ، زودش اشتباهي بزرگ و ديرش اشتباه بزرگتري است . ( ضرب المثل فرانسوي )
20- ازدواج كردن وازدواج نكردن هر دو موجب پشيماني است . ( سقراط )
21- ازدواج مثل اجراي يك نقشه جنگي است كه اگر در آن فقط يك اشتباه صورت بگيرد جبرانش غير ممكن خواهد بود. ( بورنز )
22- ازدواجي كه به خاطر پول صورت گيرد، براي پول هم از بين مي رود. ( رولاند )
23- ازدواج هميشه به عشق پايان داده است . ( ناپلئون )
24- اگر كسي در انتخاب همسرش دقت نكند، دو نفر را بدبخت كرده است . ( محمد حجازي)
26- با زني ازدواج كنيد كه اگر " مرد " بود ، بهترين دوست شما مي شد . ( بردون)
27- با همسر خود مثل يك كتاب رفتار كنيد و فصل هاي خسته كننده او را اصلاً نخوانيد . ( سوني اسمارت)
28- براي يك زندگي سعادتمندانه ، مرد بايد " كر " باشد و زن " لال " . ( سروانتس )
29- ازدواج بيشتر از رفتن به جنگ " شجاعت " مي خواهد. ( كريستين )
30- تا يك سال بعد از ازدواج ، مرد و زن زشتي هاي يكديگر را نمي بينند. ( اسمايلز )
31- پيش از ازدواج چشم هايتان را باز كنيد و بعد از ازدواج آنها را بند. ( فرانكلين )
32- خانه بدون زن ، گورستان است . ( بالزاك )
33- تنها علاج عشق ، ازدواج است . ( آرت بوخوالد)
34- ازدواج پيوندي است كه از درختي به درخت ديگر بزنند ، اگر خوب گرفت هر دو " زنده " مي شوند و اگر " بد " شد هر دو مي ميرند. ( سعيد نفيسي )
35- ازدواج عبارتست از سه هفته آشنايي، سه ماه عاشقي ، سه سال جنگ و سي سال تحمل! ( تن )
36- شوهر " مغز" خانه است و زن " قلب " آن . ( سيريوس)
37- عشق ، سپيده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق . ( بالزاك )
38- قبل از ازدواج درباره تربيت اطفال شش نظريه داشتم ، اما حالا شش فرزند دارم و داراي هيچ نظريه اي نيستم . ( لرد لوچستر)
39- مرداني كه مي كوشند زن ها را درك كنند ، فقط موفق مي شوند با آنها ازدواج كنند. ( بن بيكر)
40- با ازدواج ، مرد روي گذشته اش خط مي كشد و زن روي آينده اش . ( سينكالويس)
41- خوشحالي هاي واقعي بعد از ازدواج به دست مي آيد . ( پاستور )
42- ازدواج كنيد، به هر وسيله اي كه مي توانيد. زيرا اگر زن خوبي گيرتان آمد بسيار خوشبخت خواهيد شد و اگر گرفتار يك همسر بد شويد فيلسوف بزرگي مي شويد. ( سقراط)
43- قبل از رفتن به جنگ يكي دو بار و پيش از رفتن به خواستگاري سه بار براي خودت دعا كن . ( يكي از دانشمندان يونان )
44- مطيع مرد باشيد تا او شما را بپرستد. ( كارول بيكر)
45- من تنها با مردي ازدواج مي كنم كه عتيقه شناس باشد تا هر چه پيرتر شدم، براي او عزيزتر باشم . ( آگاتا كريستي)
46- هر چه متأهلان بيشتر شوند ، جنايت ها كمتر خواهد شد. ( ولتر)
47- هيچ چيز غرور مرد را به اندازه ي شادي همسرش بالا نمي برد، چون هميشه آن را مربوط به خودش مي داند . ( جانسون )
48- زن ترجيح مي دهد با مردي ازدواج كند كه زندگي خوبي نداشته باشد ، اما نمي تواند مردي را كه شنونده خوبي نيست ، تحمل كند. ( كينهابارد)
49- اصل و نسب مرد وقتي مشخص مي شود كه آنها بر سر مسائل كوچك با هم مشكل پيدا مي كنند. ( شاو)
50- وقتي براي عروسي ات خيلي هزينه كني ، مهمان هايت را يك شب خوشحال مي كني و خودت را عمري ناراحت ! ( روزنامه نگار ايرلندي )
51 – هيچ زني در راه رضاي خدا با مرد ازدواج نمي كند. ( ضرب المثل اسكاتلندي)
52 – با قرض اگر داماد شدي با خنده خداحافظي كن . ( ضرب المثل آلماني )
53 – تا ازدواج نكرده اي نمي تواني درباره ي آن اظهار نظر كني . ( شارل بودلر )
54 – دوام ازدواج يك قسمت روي محبت است و نُه قسمتش روي گذشت از خطا . ( ضرب المثل اسكاتلندي )
55 – ازدواج پديده اي است براي تكامل مرد. ( مثل سانسكريت )
56 – زناشويي غصه هاي خيالي و موهوم را به غصه نقد و موجود تبديل مي كند . (ضرب المثل آلماني )
57 – ازدواج قرارداد دو نفره اي است كه در همه دنيا اعتبار دارد. ( مارك تواين )
58 – ازدواج مجموعه اي ازمزه هاست هم تلخي و شوري دارد. هم تندي و ترشي و شيريني و بي مزگي . (ولتر )
60 – تا ازدواج نكرده اي نمي تواني درباره آن اظهار نظر كني. ( شارل بودلر )
ار بوسه هاي اتشين وز خنده هاي دلنشين . منزل کنم در کوي او باشد که ديدارش کنم ..
مرا بگزار همیشه باتوباشم . همیشه مثل ریشه با تو باشم ...
مرابگزار در ژرف نگاهت تمام حاصمی هارا ببینم . نجابت های دونیاراببینم ...
هرگه که دل به عشق دهی خوش دمی بود : در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
تا غنچهء نشکفتهء این باغ که بوید . هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید ...
عارف صفت حمد تو از پیر و جوان دید . یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید ..
در کعبه و در دیر چو جانانه تویی تو . منظور من از کعبه و بتخانه تویی تو ...
For health and, food, For love and Friends' For everything Thy goodness sends
یارب از ما چه فلاح آید اگر تو نپذیری
به خداوندی و فضلت که نظر بازنگیری
درد پنهان به تو گویم که خداوند کریمی
یا نگویم که تو خود واقف اسرار ضمیری
هم به درگاه تو آیم که لطیفی و خبیری
دیگرش چاره نماند که تو بی‌شبه و نظیری
که کریمی و حکیمی و علیمی و قدیری
خالق خلق و نگارنده‌ی ایوان رفیعی
خالق صبح و برآرنده‌ی خورشید منیری
بر تو پوشیده نماند که سمیعی و بصیری
چه تفاوت کند آن را که تو مولا و نصیری
همه را ملک مجازست بزرگی و امیری
تو خداوند جهانی که نه مردی و نه میری
سعدي
امشب اگر مرغ سحر خواند سرود ، ميخوانمش چون بارها بر بست لب ، او در شب هجرا تو
لحظات شادی خدا را ستايش كن
لحظات سختی خدا را جستجو كن
لحظات آرامش خدا را مناجات كن
لحظات دردآور به خدا اعتماد كن
و در تمام لحظات خدا را شكر كن
الهی من نميدانم ، به علم خود تو ميدانی
الهی من نميدانم به علم خود تو ميدانی
کس شد گدا ، کس شد ابتر ، کس شد پادشاه يک کشور
کس برابر به خاکستر ، کسی را تاج سلطانی
الهی من نميدانم ، به علم خود تو ميدانی
کس صالح ، کس شد گمراه ، کس شد مجنون سوی صحرا
روند با منزل ليلا ، به يک عالم پريشانی
الهی من نميدانم ، به علم خود تو ميدانی
يکی بيدل ، يکی با دل ، يکی دچار صد مشکل
يکی با پند آب و گل ، دگر مفتون بسمانی
الهی من نميدانم ، به علم خود تو ميدانی
(مولانا)
خبر داری که دين و عشق و ايمانم تويی جانا؟ اي جانا!
خبر داری که درد و رنج و درمانم تويی جانا؟ ای جانا!
قبول عشق من کن ای سرت گردم به الطافت، ای جانا!
که منظور دل زار و پريشانم تويی جانا، ای جانا!
دلم را برده از کف خنده های نازنين تو، ای جانا!
انيس گريه های شام هجرانم تويی جانا، ای جانا!
(احمد ظاهر)
هردل كه طرب يافت من از شوق شگفتم
خشنود به عيش دگرانم چه توان كرد .
"اميرهوتك افغان"
بهار آمد!
بيا ای نوبهار من کجايی تو؟
بيا دلبر! بيا دلبر،
که مجنونت بيابان گرد و هم ديوانه خواهد شد
علاج من، دوای من، شفای من کجايی تو؟
بهار آمد! بيا ای نو بهار من، کجايی تو؟
بهشت من، خدای من کجايی تو؟
دوای من، شفای من کجايی تو؟
گر بگویی دل چرا سوزد خطاست دل كه ميگويي حريم كبرياست
كبريا را سوز از سوز دل است
غيراز اين من هرچه گويم باطل است
ني كجا داند حديث اين فراق
يا كجا خواند چه ها كرد اين فراق
مولانا
سه چيز در زندگي هيچگاه باز نمي گردند: زمان، کلمات و موقعيت ها.
سه چيز در زندگي هيچگاه نبايد از دست بروند: آرامش، اميد و صداقت.
سه چيز در زندگي هيچگاه قطعي نيستند: رؤيا ها ، موفقيت و شانس .
سه چيز در زندگي از با ارزش ترين ها هستند: عشق، اعتماد به نفس و دوستان.
من با تو نگویم که تو پروانه ی من باش
چون شمع بیا روشنی خانه ی من باش
در کلبه ی من رونق اگر نیست، صفا هست
تو رونق این کلبه و کاشانه ی من باش
من یاد تو را سجده کنم، ای صنم اکنون
برخیز و بیا خود، بت بتخانه ی من باش
لطفی کن و در خلوت محزون من ای دوست
آرام و قرار دل دیوانه ی من باش
تو را می فهمم
من تو را می خواهم
و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است
تو مرا می خوانی
من تورا ناب ترین شعر زمان می دانم
و تو هم می دانی
تا ابد در دل من می مانی .
-- -- -- -- --
یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن مست است و هوشیارش کند
ای آفتاب آهسته نِه پا در حریم یار من
ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند
به دیدارم بیا ای یار که من در بند پائیزم
مرا همخانه کن با خویش که با عشق تو لبریزم
ز این شبهای تکراری ببر من را به بیداری
رفیق فصل دلتنگی تو از دردرم خبر داری
همیشه وقت تنهایی تو یارو یاورم هستی
تو حرف اولم بودی تو حرف آخرم هستی
به دیدارم بیا یارم مرا لبریز خواستن کن
اگر میل سفر داری تو با من عزم رفتن کن
مرا پر کن پر ازخوابی که با تو دیدنی باشه
نگاهم را تو فهمیدی سکوتم را تو میشنیدی
تو با جواني من آمدي ، جوان باشي
بهار عمر مني ، كاش بي خزان باشي
بان دل به دعايت گشوده ام شب و روز
كه ماهروي بماني و ، مهربان باشي
تو در سياهي شب ، شعله ي سپيده دمي
ز باد فتنه ي ايام در امان باشي
و خود زلال تر از اشك چشمه اي ، اي ماه
تو كاش بي خبر از گردش زمان باشي
دعاي نادر ت از چشم بد نگه دارد
بيا كه نوگل اين مرغ صبح خوان باشي
به تو مي انديشم
اي سراپا همه خوبي
تك و تنها به تو مي انديشم
همه وقت
همه جا
من به هرحال كه باشم به تو مي انديشم
توبدان اين را تنها تو بدان!
تو بيا
تو بمان با من تنها تو بمان !
جاي مهتاب به تاريكي شبها تو بتاب
من فداي توبه جاي همه گلها تو بخند
اينكه اين من كه به پاي تو در افتادم باز
ريسماني كن از آن موي دراز
توبگير
توببند
توبخواه
پاسخ چلچله ها را تو بگو!
قصه ابر هوا را توبخوان!
توبمان با من تنها تو بمان
در دل ساغر هستي توبجوش
توبيا توبيا
هرروز شب مي كاهم و اما نمي كاهم تو را
از خود نشستم بر زمين بي من چه بي جاهم تو را
صد بار اگر از كوي دل اي گل مرا بيرون كني
من تا ابد هر روز و شب هر لحظه مي خواهم تو را
در جاده هاي ذهن خود در جستجوي واژه ها
در سطر هاي دفترم بي واژه در راهم تو را
آمد نگاهت در دلم خط روي تاريكي كشيد
خورشيد جان تابنده اي هرلهظه چون ماهم تو را
در كوه عشق و عاشقي بالاتريني نازنين
در اوج پيروزي و من بي شك ته چاهم تو را
گفتا كه اي گفتم منم آن خوابگرد خواب تو
خوابم به بيداري رسان رو دي پركاهم تو را
عاشقترينت گشته ام در وصل و هجران تا ابد
از عمق سينه در نفس در گرم هر آهم تو را
باز آی و کنارم بنشين تا به تو گويم
آن را که به صد نامه و دفتر نتوان گفت
حاشا چه نيازی به سخن زانکه نگاهم
گويد آنرا که نشايد به زبان گفت
خون شدم، رنگ حنای تو مرا ياد آمد
خاک گشتم، کف پـای تو مرا ياد آمد
شاخ گل در چمن از باد صبا می لرزيد
پـوپـک طـرف کـلاه تـو مـرا ياد آمد
چشم من بر غلط افتاد به يک برگ گلي
بخدا ناخن پای تو مرا ياد آمد
می گذشتم ز چمن چشم من افتاد به سرو
قد و بالای رسای تو مرا ياد آمد
دی غزالی به بيابان چو مرا ديد رميد
آن پريروزه ادای تو مرا ياد آمد
آشنا شد نظرم بر سبد پُر ز رواش
ساعد و ساق صفای تو مرا ياد آمد
("عشقري")
شب و روز از پی سودای گيسوی تو می آيد
مه و خورشيد و انجم ديدن روی تو می آيد
اگر از گل فزونتر نيست جانا رنگ رخسارت
چرا بلبل ز گلشن بر سر کوی تو می آيد؟
چو لرزان می خورد در چشم من قنديل محرابي
به يادم گردش چشمان جادوی تو می آيد
بنه مرهم به جانم يا بزن تير ای کمان ابرو
که امروز هر ادا از شست و بازوی تو می آيد
دل اميدوار من از آنرو منکر ياس است
که می گويند آب رفته در جوی تو می آيد
((عشقري))
در لعل لبت گرچه حيات دو جهانست
حسن تو سراپا به خدا آفت جانست
قدر گل رخسار خود ای شوخ ندانی
رويت به خدا قبلهٔ صاحبنظرانست
از دور ترا ديدم و گفتم بر شمشاد
شوخی که دلم برده همين سرو روانست
معشوق و می امروز در اين خانه مهياست
ليکن چه توان کرد که ماه رمضانست
زاهد تو مرا نشمری از خيل مريدان
در روی جهان پير من اين تازه جوانست
جانا چه کنم پيش تو اظهار محبت
«چيزيکه عيانست چه حاجت به بيانست»
سابق به خدا پير و جوانش به حيا بود
گستاخی و بی باکی در اين عصر و زمانست
جا دارد اگر عشقری بر خويش ببالد
در عصر خود امروز کليم همدانست
نازم ای سرو سهی قامت رعنای ترا
بندۀ خاص شوم نرگس شهلای ترا
زنده باشی که به ما شيوۀ ياری داري
حق کند در دل من بيش تمنای ترا
گر دوصد بار بميرم به پيش قدمت
کی توانيم ادا، حق اداهای ترا
آرزوی دلم اينست که باشی تو به خواب
چشم ماليده زيارت بکنم پای ترا
من روادار نيم با پدر و مادر تو
رشکم آيد که کنند سير و تماشای ترا
پرده های دل من زير برش آمده است
تا که خياط گرفته قد و بالای ترا
سنبل از نسبت بی نسبتی گرديد خجل
تا به مقراض زند زلف سمنسای ترا
آوای من
ای دور زمن در عمق دل، از دل سلامت میکنم
سیمای تو منزل بود، طی تا مقامت میکنم
دلتنگ دیدارت منم، غمخوار و بیمارت منم
گر دیدمت٬ هرجا شود نامم به نامت میکنم
هر گل را رنگ داده ایی هر جا روم بوی تو هست
درهر نفس بوی تو را من در مشامم میکنم
آرامش روح وتنم٬ یکلحظه بودن با تو است
هم روح و هم تن را به یکلحظه نثارت میکنم
حال٬ ذکر او و بوی تو هر دو عبادتگاه دل
چون دل منور هست این را من اطاعت میکنم
(1)
تقريبا همه ميتوانند در برابر فلاکت و بدبختي مقاومت کنند
اگر ميخواهي فردي را امتحان کني, به او قدرت بده. " آبراهام لينکولن"
(2)
محبت از درخت آموز که حتي سايه از هيزم شکن هم بر نمي دارد
(3)
تصمیمات بزرگ را با قلبت بگیر و تصمیمات کوچک را با عقلت
(4)
آن‌هایی كه از جای خود می جنبند، گاهی می بازند و آن‌هایی كه نمی جنبند، همیشه می بازند
(5)
قلبی داشته باش که هرگز سختی سنگ را به خود نگیرد و احساسی داشته باش که هرگز آزار دهنده نباشد. ("چارلز دیکنز ")
(6)
حقیقت چیزی نیست که نوشته میشود .. آن چیزی است که سعی میشود پنهان بماند
(7)
راه های زیادی به قله ختم میشوند ، اما از ان بالا فقط یک منظره را می توان دید
(8)
دوست داشتن انسان‌ها به معنای دوست داشتن خود به اندازه ی دیگری است – ("اسکات پک")
(9)
کینه را نه با کینه بلکه با عشق و جوانمردی باید مغلوب ساخت
(10)
اگر زیبایی را آواز سر دهی ، حتی در تنهایی بیابان ، گوش شنوا خواهی یافت – (" خلیل جبران")
(11)
بشر بی رحم ترین حیوانات نسبت به خود است – (" نیچه")
(12)
قطعاً خاک و کود لازم است تا گل سرخ بروید. اما گل سرخ نه خاک است و نه کود ( " پونگ")
(13)
هنر کلید فهم زندگی است –(" اسکار وایله")
(14)
از مخالفان نهراسید ، بدانید كه باد بادك با باد مخالف نه با باد موافق بالا میرود. "هامیلتون مابی "
شنیده ام
شنیده ام
تو باز برگشته‌ای
تو تاج سر گشته‌ای
به باغ صبر ما ثمر گشته‌ای
شنیده‌ام شنیده‌ام
تو شهسوار آمدی
تو با قرار آمدی
برای ختم انتظار آمدی
شنیده‌ام، شنیده‌ام
شنیده‌ام که سازهاتمام تکنوازها
تو را سروده‌اند ای نهایت نیازها
سرود نو نو نوصدای نو نو نو
به خانه می‌آیدهوای نو نو نو
شنیده‌ام ستاره‌هافتاده پیش پای تو
فرشته‌ها فرشته‌هاگشوده پر برای تو
تو جان پروازی چنان که به به به
زبان پروازی چنان که به به به
شنیده‌ام شنیده‌ام
تو شهسوار آمدی تو با قرار آمدی
برای ختم انتظار آمدی
شنیده‌ام، شنیده‌ام
مهم نيست که به باورهاي عميق و اشتباه چه مدتي با ما بوده اند
و يا چه کسي و يا چه کساني آن ها را به ما قبولانده اند
و يا چقدر عميق در ضمير ناخودآگاه ما ريشه دوانيده است .
مهم اين است که باورهاي اشتباه و مزاحم را هر قدر هم که عميق باشند مي توان از ريشه در آورد و به بيرون پرتاب کرد .
يک شمع مي تواند هزاران شمع را روشن کند،
بدون آن که چيزي از دست بدهد،مانند شادي که هيچگاه با تقسيم کردن کم نمي شود .
خدا به ما عقل داد نه برای اینکه گوشه ای بنشینیم و دائم با خودمان حرف بزنیم!
بلکه به این دلیل که برای سوالاتی که می پرسیم جوابی پیدا کند.
ماموریت و وظیفه اصلی و در واقع تنها وظیفه مفید مغز انسان یافتن پاسخ
و راه حل یابی است.
به همین دلیل در هنگام برخورد با مشکلات زندگی بهترین واکنش این است که
بلافاصله با طرح سوالات اساسی چرا؟ چگونه؟ چه زمان؟ کجا؟ و کدام؟ سعی کنیم ذهن را وادار سازیم تا برای مشکلی که پیش آمده جواب پیدا کند.
روزی از یک آدم موفق پرسیدند:
توچرا همیشه سخت ترین راه را انتخاب می کنی؟
و او پاسخ داد:" مگر راه دیگری هم هست!؟
من هیچ وقت ندیده ام راه خیلی راحت و خیلی بی دردسر آدم را به مقصد برساند!"
خانه دوست همین نزدیکی هاست.
شاید نتوانیم هرگز ببینیمش . اما می توانیم گرمای حضور او را در لحظه به لحظه زندگی و صدای تپش قلبش را در تمام وجود خود حس کنیم.
اینکه نمی بینیمش هرگز دلیل نمی شود که نباشد.
غمگین بودن بهانه می خواهد اما برای شاد بودن هرگز نباید دنبال دلیل و بهانه بود.
شادی و نشاط حالت طبیعی جسم و روح و ذهن ماست.
در حقیقت تنها زمانی که شاد و خوشحال و آرام هستیم بدن ما در وضعیت کارکردی صحیح قرار دارد و روح و ذهن آرام است که می تواند بیماری ها را علاج دهد و سلامتی را در تمام وجود انسان بگستراند.
هرگز برای شادبودن منتظر بهانه و یا اتفاق خاصی نباشید. همین هالا شاد باشید.
امروزه ثابت شده كه كلمات منفي نيروي منفي به سمت شخص مي فرستند و
او را به سمت منفي و بيماري سوق مي دهند !
به طور مثال وقتي به ما مي گويند خسته نباشيد در اصل خستگي را به ياد ما مي آورند و نا خود آگاه احساس خستگي مي كنيم
با خود امتحان كنيد اما اگر به جاي آن از يك عبارت مثبت استفاده شود نه تنها نيروي از دست رفته ترميم و خستگي جسم را از بين مي برد بلكه نيروي مثبت و سازنده اي را به افراد هديه مي دهيم :
به جاي ببخشيد مزاحمتان شدم - بگوييم : از اينكه وقت خود را در اختيار من گذاشتيد تشكر.
به جاي مصروفم - بگوييم : در فرصت مناسب با شما خواهم بود
با جاي دروغ نگو - بگويم : راست مي گوي ؟
به جاي خدا غم نده - بگوييم : خدا سلامتي بدهد
به جاي شكست خورده - بگوييم : تجربه گرفته
به جاي آيا مشكل داريد - بگوييم:آيا مسئله اي است ؟
به جاي فقير هستم - بگويييم : ثروت كمي دارم
به جاي بد نيستم - بگوييم : خوب هستم
به جاي به درد من نمي خورد - بگوييم : مناسب من نيست
به جاي مشكل دارم - بگوييم : مسئله دارم
به جاي جانم به لب رسيد - بگوييم : چندان هم راحت نبود .
به جاي فراموش نكنيد - بگوييم : يادت باشد
به جاي سرسدا نكن بگوييم - : لطفاََ خاموش باش
به جاي من مريض و غمگين نيستم - بگوييم: من سالم و خوشهال هستم
وقتي بعد از مدتي هم ديگر را ميبينيم به جاي توجه كردن به نقاط ضعف هم ديگر و نام بردن ازآنها مثل:
چقدر چاق شدي ؟ چقدر لاغر شدي ؟ چقدر خسته به نظر مي آي ؟
چرا تلفون نكردي ؟ چرا رنگت پريده ؟ چرا حال مرا پرسان نكردي ؟
بهتر است بگوييم : چه قدر خوشهال شدم كه تورا ديدم . و به عبارت ديگر بگوييم :
خيلي خوشهالم تورا ميبينم
او را به سمت منفي و بيماري سوق مي دهند !
به طور مثال وقتي به ما مي گويند خسته نباشيد در اصل خستگي را به ياد ما مي آورند و نا خود آگاه احساس خستگي مي كنيم
با خود امتحان كنيد اما اگر به جاي آن از يك عبارت مثبت استفاده شود نه تنها نيروي از دست رفته ترميم و خستگي جسم را از بين مي برد بلكه نيروي مثبت و سازنده اي را به افراد هديه مي دهيم :
به جاي ببخشيد مزاحمتان شدم - بگوييم : از اينكه وقت خود را در اختيار من گذاشتيد تشكر.
به جاي مصروفم - بگوييم : در فرصت مناسب با شما خواهم بود
با جاي دروغ نگو - بگويم : راست مي گوي ؟
به جاي خدا غم نده - بگوييم : خدا سلامتي بدهد
به جاي شكست خورده - بگوييم : تجربه گرفته
به جاي آيا مشكل داريد - بگوييم:آيا مسئله اي است ؟
به جاي فقير هستم - بگويييم : ثروت كمي دارم
به جاي بد نيستم - بگوييم : خوب هستم
به جاي به درد من نمي خورد - بگوييم : مناسب من نيست
به جاي مشكل دارم - بگوييم : مسئله دارم
به جاي جانم به لب رسيد - بگوييم : چندان هم راحت نبود .
به جاي فراموش نكنيد - بگوييم : يادت باشد
به جاي سرسدا نكن بگوييم - : لطفاََ خاموش باش
به جاي من مريض و غمگين نيستم - بگوييم: من سالم و خوشهال هستم
وقتي بعد از مدتي هم ديگر را ميبينيم به جاي توجه كردن به نقاط ضعف هم ديگر و نام بردن ازآنها مثل:
چقدر چاق شدي ؟ چقدر لاغر شدي ؟ چقدر خسته به نظر مي آي ؟
چرا تلفون نكردي ؟ چرا رنگت پريده ؟ چرا حال مرا پرسان نكردي ؟
بهتر است بگوييم : چه قدر خوشهال شدم كه تورا ديدم . و به عبارت ديگر بگوييم :
خيلي خوشهالم تورا ميبينم
19 نكته مهم و براي مردان نيز قابل استفاده ميباشد
============
1.همسرتان را عوض نكنید خودتان را عوض كنید.
2. همیشه درون خود را باز بینی كن و در این بازنگری‌ها منصف باش.
3. كنترل زندگى خود را به دست بگیر و هیچ گاه نسخه‌های درمانى دیگران را در زندگى پیاده نكن .
4. هم به خوبی‌هایش فكر كن هم به بدی‌ها. هنگام بحث هردو را مد نظر داشته باش.
5. داكتر رواني خویشتن باش ، با جملات نیرو بخش و درمان گر بعد از هر دلخوری به خود نیرویی تازه ببخش و بدان كه این نیز بگذرد.
6. كمتر صحبت كن وبیشتر عمل. هنگام ناراحتی زیاد سخن نگویید ، عمل كنید( عمل شما سكوت و چهره شماست) چرا كه به هنگام ناراحتی تعدال روحی بر هم میخورد و مسائلی گفته میشود كه گاه مشكل را پیچیده تر میكند.
7. عیب‌های همسرت را راز نگهدار و با همه مشكلاتش دوست داشته باش.
8. فكر كن مردها همه یكسانند این یك روال جهانى است .
9.مسائل كوچك را نادیده بگیر.
10.مقایسه نكنید.هیچگاه همسرت را با دیگری مقایسه نكن چرا كه مردها در عین یكسان بودن هركدام دنیایی خاص دارند.
11.سعی كن اختلاف سلیقه‌هایتان به نزاع نیانجامد . این را بدان كه تفاوت‌ها شكاف بوجود نمی آورد عدم تفاهم است كه شكاف‌ها را بیشتر میكند. تفاوت در اصل بسیار سازنده است اگر از آن برای تعالى استفاده كنید.
12. وقت آزاد خود را تنظیم كنید.این كار را برای همه اعضاء خانواده انجام دهید و وقتى را هم به پدر بزرگها و مادربزرگها اختصاص دهيد با این كار برای خود و والدينتان ارزش قائل می‌شوید.
13. سعی نكن برای همه رفتارهای همسرت دلیل بیابی . چرا كه خواستگاه و پرورش گاه هر كدام از ما برایمان رفتار‌هایی را نهادینه میكند .با تلاش و صبر آن دسته از رفتار هاى نادرست را كه نهادينه شده از وجود هم محو كنيد.
14.عشق پایدار نیازمند احترام و بازگشت بعد از هر دلخوری است.
15. وعده هاي دو نفره را فراموش نكنید. مانند اوائل ازدواج برای او نامه‌های عاشقانه و كوتاه بنويسيد و يا با او دریك جای خاطره انگیز وعده بگذاريد.
16. با همسرت مثل یك دوست باش و مشكلات خود را همانند یك دوست با او حل كن.
17. با عشق همسرت را رام خود كن.
18. جذابیت خود را همیشه حفظ كنید حتى اگر چندين سال از ازدواجتان مى گذرد.
19. بعضی مواقع با قواعد همسرت در زندگى بازی كن. این نوعی احترام به افكار و منش اوست او قدر این كار را خواهد دانست.
پرسيدم: چطور مي توان بهتر زندگي کرد؟
جواب داد:
گذشته ات را بدون هيچ تاسفي بپذير،
با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس براي آينده آماده شو.
ايمان را نگهدار و ترس را به گوشه اي انداز .
شک هايت را باور نکن و هيچگاه به باورهايت شک نکن.
زندگي شگفت انگيز است فقط اگربدانيد که چطور زندگي کنيد
مهم این نیست که قشنگ باشی ،
قشنگ این است که مهم باشی! حتی برای یک نفر
مهم نیست شیر باشی یا آهو
مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی
كوچك باش و عاشق.. كه عشق می داند آئین بزرگ كردنت را
بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی
موفقيت پيش رفتن است نه به نقطه ي پايان رسيدن
فرقى نمي كند گودال آب كوچكى باشى يا درياى بيكران.
زلال كه باشى، آسمان در توست
چو بلبل بر لب بامت غزل خوان می شوم هردم
گل سرخم که بایادت پریشان می شوم هردم
نسیم عطر گیسویت معطر می کند جانم
ازین با تو نشستن ها بهاران می شوم هردم
تورا حس می کنم دررگ رگ من میشوی جاری
و من سرشار از الطاف باران میشوم هردم
صدایت می نوازد خستگی های مرااما
گرفتارغم و اندوهی هجران میشوم هردم
قناری غزل خوانم بخوان آیات باران را
ببوس این گونه هایم را که بریان می شوم هردم
هفت نصيحت مولانا
1: دستهاي باز داشته باش، جاري باش، كمك كن (مثل باران)
2: باشفقت و مهربان باش (مثل خورشيد)
3: اگركسي اشتباه كرد آن رابپوشان (مثل شب)
4: وقتي عصباني شدي خاموش باش (مثل تنهائي)
5: متواضع باش و كبر نداشته باش (مثل خاك)
6: بخشش و عفو داشته باش (مثل دريا )
7: اگرمي خواهي ديگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آينه مثل عشق خدائي )
گفته هاي تاريخي از مردان بزرگ
1)) ما يك ميليون بهانه براي شكست داريم اما هيج كدام از آن
نميتواند دليل محكم باشد دليل اينجاست كه ناباوري در تصميم موفقيت را
كاهش ميدهد ( نورمن وينسنت پيل)
(2) وقتي انسان آرامش را در خود نيابد جستجوي آن در جاي ديگر
كار بيهوده است
( لارو شفوكو )
(3) در زندگي هرگز بيشتر از 10 درصد وقت خودرا صرف مشكلات نكنيد
و 90 درصد بقيه راه حل بينديشيد. (آنتوني رابينز)
(4) باد ها مي ورزند برخي در برابر آن ديوار مي سازند
و برخي آسياب بادي ( ....)
(5) متعصب به كسي مي گويند كه نه نظر خودرا عوض ميكند
و نه موضوع صحبت را .
(6) هرگز عيب دوستت را در ميان جمع مگو چون ممكن است
او عيبش را بر طرف كند ولي هرگز تورا به خاطر اين تذكر نميبخشد .
(7) از شكست نا اميد نه شويد چون در عقب آن موفقيت هاي
فراوان نهفته است ( نورمن وينسنت پيل)
(8) اگر فكر مي كنيد كه موفق مي شويد يا شكست مي خوريد
در هر دو صورت درست فكر كرده ايد. ( انتوني را بينز)
(9) آنچه انسان هرگز نخواهد فهميد اين است كه چگونه در مقابل
كسي كه مارا آفريده و همه چيز ما از اوست مسئول خواهيم شد و
او از ما باز خواست خواهد كرد . ( موريس مترلينك)
(10) عشق به مراتب بزرگتر و فراتر از جاذبه فيزيكي و جسماني است
كه نسبت به شخص ديگري در خود احساس مي كنيم عشق
حتي به مراتب فراتر از آرمان و تصميم يا علاقه شور و اشتياق دائمي
است ( بار بارادي آنجليس)
(11) آدمي ساخته افكار خويش است فردا همان خواهد شد
كه امروز مي انديشيد . ( موريس مترلينك )
(12) ترقيات بشر زاده عمل و كار انسان است ( بناپارت)
(13 ) هر چه عشق و شور زندگي بيشتري از خود ابراز كنيد
براي ديگران نيز بيشتر مقاومت نا پذير خواهيد شد
و آنها ديگر نخواهند توانست شمارا ناديده بگيرند . (باربارادي آنجليس)
(14) پايداري و تلاش كليد هر قفل بسته است . (ارد)
(15) کار ما برآیند خواست و برنامه ماست آنکه خواست
و برنامه ایی ندارد کاری انجام نمی دهد . ( ارد)
===========================================
اي عشق روزگار من ، تو بهترين نشانه اي
تو باغ و گلشن مني ، تو بهترين بهانه اي
تو عشق جاودان من تو ماه آشيان من
تو ساز من ، تو سوز من ، تو بهترين يگانه اي
کلام دل حلاوتي ، پيام دل بشارتي
به هر کجا که بنگرم ، تو بهترين جوانه اي
به کوه و دشت و بوستان ، به ماه و اختر و زمان
تو عشق جاودانه اي تو بهترين جوانه اي
شکوه به آرزوي من ،چنُين به بار آوورد
تو اي نهال آرزو ، تو بهترين جوانه اي
توعشق جاودان من تو پاره تن مني
پرنده دل مرا تو بهترين ترانه اي
"ali"
عاشق آن لحظه ام ای خوب من
با نگاه عشق بی تابم کنی
در میان بازوان عاشقت
با نوازشهای خود خوابم کنی
باز هم در خلوت آغوش خود
لحظه ای لب بر لب گرمم نهی
با نگاه مست خود مستم کنی
خرمن جان مرا روشن کنی
دیگر از رفتن نمی گویم سخن
تا که با عشق و جنون یارم کنی
باز هم مست از شراب عاشقی
در برم گیری و بی تابم کنی
"ali"
به ديدار تو
هم سبزه،و هم آب روان می رقصد
هم بلبل مست،نغمه خوان می رقصد
بر دست نسیم خوش خرامان ،گندم
می چرخد و شاد و بی امان می رقصد
یک لاله کشیده قد به سمت خورشید
شاداب به دوش ارغوان می رقصد
با رقص گل وسبزه وباغ و بلبل
همچون تمام کهکشان می رقصد
پیوند زمین وآسمان را باران
خود بسته و ،خود در آن میان می رقصد
این است که هر اهل دلی در دنیا
با جشن و سرور مردمان می رقصد
به اميد ديدار ................
شاد بودن باعث موفقيت مي شود
آيا مردم موفقي كه همواره محزون و غمگين اند ديده ايد؟ شايد بسيار فكر كنيد و موردي بخاطر نياوريد.
(گارديان انليميتت) در مقاله اي دستورالعملي داده است به اين قرار: «اگر شاد باشيد قطعاً در زندگي پيش خواهيد افتاد.»
اين دستور العمل نشان مي دهد كه مردم شاد دوست دارند كه تجارب جديد را امتحان كنند.
و همواره بدنبال رقابت با ديگران هستند. و اين اقدام آنها منجر به موفقيت آنها در حرفه، سلامتي و روابط اجتماعي مي شود.
كاملاً منطقي است زيرا تمايل به امتحان تجارب جديد،
روشي براي بيان قدرت ابتكار و خلاقيت است، و مردم خلاق تمايل دارند كه در حل مسايل و سؤالات مشكل موفق باشند.
بنابراين اگر چنين افرادي با سؤالات مشكل درگير باشند موفق تر خواهند بود.
همچنين توجه داشته باشيد كه شادي مي تواند منجر به بالا رفتن قدرت سيستم ايمني بدن شود و بنابراين افراد شادتر سالم تر خواهند بود.
فوايد شادي بهترين شرايط را براي افزايش افكار و احساسات مثبت فراهم مي كند.
اگر چه شادي بايد سنجيده و منطقي باشد،
(پروف ليوبميرسكي) كسي كه تحقيقاتش در رسانه هاي روانشناسي امروزي منتشر مي شود.
بيان كرده است ...” تجربه ما ثابت كرده است كه بهتر است مردم غمگين در زندگي شان با انجام كارهايي كه باعث شادي شان حتي به طور موقتي مي شود تكرار احساسات مثبت را امتحان كنند.“
اما هشداري وجود دارد كه عوامل شادي ساز نبايد خطرناك باشد، مانند رانندگي به سرعت يا مواد مخدر،مثل بعضي شيريني ها و نوشيدنيها.
تقويت روحيه و شاد بودن مي تواند چند فايده داشته باشد ” انسانهاي شاد دوست داشتني تر و اجتماعي ترند.
بهتر بر استرس غلبه مي كنند و شانس بيشتري براي سلامتي و طول عمر بيشتردارند....“ "ali"
با تو آسان می شود از تلخی هجران گذشت
با تو زیبا می شود از بند و زندان گذشت
باغ سر سبز خاطرم را جلوه دادی نازنین
با تو تنها می شود از سردی دوران گذشت
با تو من محو شکفتن می شوم چون غنچه ای
با نگاهت می شود حتی زهیچستان گذشت
با تو معنی دارد این بود و نبود و می توان
با بهاری چون تو از پاییز و از طوفان گذشت
تو قشنگی مثل گُلها نازنین من بیا
چون که تنها با تو باید از غم هجران گذشت
تو را دوست دارم چون تو برتر از فرشته ها هستی .
تو را دوست دارم چون تو برگزیده آفریده های خدا هستی .
تو را دوست دارم چون تجلی کائنات هستی .
تو شایسته ستایشی چون خداوند ستوده , تورا آفریده است .
تو را دوست دارم .
اين نفس راحت نمي آيد به دست پس به شادي بگذرانش تا كه هست
"ali"
پرنده
کاش بودم یک ستاره
در آسمان مهتابی تو
می نشستم بی صدا
در چشمان بارانی تو
کاش بودم یک شکوفه
در گرمای دستان تو
داغ می شدم ،پژمرده
در نگاه بی قراری تو
کاش بودم ماهی سرخی
در وجود دریایی تو
کاش بودم یک پرنده
تا بخوانم آواز بهاری
برای لحظه تنهایی تو...
اندر دل من مها دل افروز توئي
ياران هستند ليك دلسوز توئي
شادند جهانيان به نوروز و به عيد
عيد من و نوروز من امروز توئي
"مولانا"
هركه نياموخت از گذشت روزگار
نيز نياموزد ز هيج آموزگار
"رودك "
مهربان است و شكيبنده است عشق
چشمه مهر است و جوينده است عشق
از حسد دور است و خود بين كي بود
كز ره و خود خواه و بدبين كي بود
زود خشمي در طريق عشق نيست
كينه توزي با شفيق عشق نيست
از بدي اين عشق نالان مي شود
از حقيقت عشق شادان مي شود
حافظت عشق است و او خود ياوري
پر اميد است و همه خوش باوري
"هوستوون"
بي شكست است عشق پيروزي از اوست
آن كه پاياني ندارد اوست اوست
هر رهي جز عشق پايان مي رسد
هرتني جز عشق بر جان مي رسد
آن كه بيند رازها را در نهان
كي دگر بيند به جز چشم عيان
آن زباني كه پر از گفتار بود
خاموش است اكنون و كي در كار بود
"هوست"
Your eyes which first held me captivated
where I stood
Your smileto dazzle the sun and warm
every corner of my soul
Your voicelike a sparkling mountain stream
which flows into my heart
Your walk and the way your gracefulness
takes my breath away
Your hair about which
I dreamed cascading into my faceas you leaned over me
Your hands whose caress
I crave to hold my facein their tenderness
Your arms I long to have around my neckas you pull me closeto your warmth
Most of allevery thing you arechanged the way
I feel about my life
I love you
افغانستان
وطنم دوباره اينك تو و شانه هاي پامير
بتكان ستاره هارا كه صحر شود فراگير
بتكان ستاره هارا كه ستاره هاي اين شهر
همه ياد گار زخم است همه ياد گار زنجير
من ام اميد روزي كه تورا چنان ببينم
كه شوي چوگل تا واز به هزاران تسوير
گل گندم شقايق بدمت ز دشت هايت
ز بلند شانه هايت شود آفتاب تسبيح
وطنم مباد روزي كه كسي زغنچه هايت
به فراغت اشك ريزد زغمت شود گلو گير
شعر از "داود سرخوش"
پرسید زمن کســی بگـو یـــار تـو کیست
توصیف از او بکـن بــگــو در او چیست
گفتم چـه بگـویــم رخش ای دوسـت نیـکوست
خورشید صفت وصف رخش هم در اوست
*****
زلــف او را در سیــاهـی شــام یــلــدا دیده ام
بوی خوش از قامتش از بس کـه گویا دیده ام
ابرویش همچون کمان گویی که با تیر مژه
خویش را در عشق او هر لحظه رسوا دیده ام
*****
چونکـــه دیــدم لعل زیبایــــش انارم یاد شد
سرخــی لـب های رنگـیـنـش به دل فریاد شد
شهد و شکر شرمگین شد پیش گفتـارش همه
با خــــرام قــد او آهــــو زبـــنــد آزاد شد
*****
خواستـم تـوصـیـف عشـقـش رابه دل انـشا کنم
واژه‌‌‌ٍ زیــــبا نــدیــدم تــا ســخــن پــیــدا کنم
خود بـــرایـم بهـتریـن شعر بهارین عشق بود
دیــدم اندر بــنــد او دل را چــرا غـوغا کنم
آرزو دارم برايت
لـحظه هاي شادماني بي شمار
خانهً قلبت پر از گلهاي سبز
نغمه خوان خانهً قلبت هزار باغ
احساست پر از گلهاي زيبا همچو يك گل هفت رنگ پر از نقش و نگار.
روزهايت هر يكي بهتر ز قبل خوش بـوَِد
بر كام تو اين روزگار هـمچو شمعي باشي و هـمراه گل من بگردم دور تو پروانه وار .
(علي)
خدايا! ما اگر بد کنيم تو را بنده هاي خوب بسيار است،
تو اگر مدارا نکني ما را خداي ديگر کجاست ؟
به لطف و محبتت مارا نيك گردان . آمين
عشق نمي پرسد تو کي هستي؟
عشق فقط ميگه: تو از من هستي.
.
عشق نمي پرسد از کجايي؟
فقط ميگه: تو در قلب من زندگي مي کني
.
فقط ميگه: همه تپش قلبم تو هستي و قلبم براي تو ميتپد.
OK
وقتي كسي ناراحتت ميكند 42 تا ماهيچه بدن تان استفاده ميشود تا تحمل كني،
اما فقط 4 تا ماهيچه وجودت لازم است تا دستت را دراز كني و بزني يك پس كله اي ..
اين هم گپ مه نيست . ok
معلم از شاگرد پرسيد: چرا پرنده ها زمستان از شمال به جنوب پرواز ميکند ؟
شاگرد گفت : آنها خبر دارن كه پياده خيلي راه است .
زندگی آنقدر عجیب نیست كه شما تصور می كنید...
زندگی آنقدر عجیب است كه شما نمی توانید تصور كنید...
زندگي مثل بازي شطرنج است ...
البته توخيلي كوچكي ، برو همو دوازده بوزكت بازي كن!
تلاش برای فراموش کردن کسی که دوستش داری درست مثل این میماند که
کسي را كه تا حالا ندیدی بخواهی به خاطر بیاوری.
سعی نکنیم بهتر یا بدتر از دیگران باشیم، كوشش كنيم نسبت به خودما بهترین باشیم.
دروازه قلبت را براي کسی بازنکن، چون كسي که دوستت داره خودش کلید داره
اگر داشتن شخصی در قلب ما خیلی آسان است
ولی اینکه تو خود را در قلب كسي نگهداري خیلی مشکل است
پس قدر قلبی که تو را در خودش نگه داشته بدان.
ميدانيد
انسان ها شكست نمي خورند بلكه تلاش كردن شان را متوقف مي كنند.
خوشبختي در داشتن و يا گرفتن نيست بلكه در بخشش و اعطا كردن است ، پس به دنبال آن باشيد .
افراد با اعتماد به نفس و موفق يك راز دارند :
آنها پس از يك شكست ؛ دوباره به ميدان باز مي گردند . پس ناله نكنيد و نه به آسيب هاي وارده مشغول شويد . بله !! بايد برگرديد و دوباره تلاش كنيد .
اعتماد به نفس يعني انتظار دستيابي به يك نتيجه مثبت .. . اعتماد به نفس باعث مي شود شما بيشتر تلاش كنيد و حمايت ديگرن در راه رسيدن به "موفقيت" جذب شما شود......
خرابم می کند هر دم نگاه مست تو جانا
تو جاری می شوی در رگ رگ احساس من، تنها
مرا آتش بزن در شعله های چشم مست خود
مرا با خود ببر آرام از این کوه و از این صحرا
سحرگاهان چو در آغوش تو بیدار می گردم
چو بلبل می سرایم وصف چشمان ترا شبها
بیا یار عزیز من تو قند و عندلیب من
که تا در بر بگیرم من تو را امروز تا فردا
خوشبختی خانه در خداپرستی است
عزت خانه در دوستی است
ثروت خانه در شادی است
زیبای خانه در پاکیزه گی است
پاکی خانه در تقوی است
نیاز خانه در معنویات است
استحکام خانه در تربیت است
گرمی خانه در محبت است
صفای خانه در صداقت است
پیشرفت خانه در قناعت است
لذت خانه در ساز گاری است
سعادت خانه در امنیت است
روشنای خانه در آرامش است
رفاه خانه در حرمت و تفاهم است
ارزش خانه در اعتماد و اطمینان است
صفت خانه در انصاف و گذشت است
شرافت خانه در لقمه حلال است
زینت خانه در ساده بودن است
آسایش خانه در انجام وظیفه است
بهار حضور توست
و تو سبزی که من این گونه سبز میخواهمت .
***********
در میان من تو فاصله اي اگر هست
گاه می اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش را داری
دستهای تو توانایی آن را دارد که مرا زندگانی بخشد
چشم های تو به من شور و عشق و مستی می بخشد
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی
خدایا:
مرا که غرق مهرو لطف توام دستهای بارانی بخش
که بندگان تو را به مهربانی سود می رساند و اهل
خانه ای را سرور بخشد و آنگاه به برکت این مهربانی
و محبت در سایه رحمت تو جای گیرد و در صف آنان
که دوست داری ايستاده شود.
کریما:
لحظه ای مرا از اندیشه احسان تهی مکن
مبادا که دستی به نیاز تهی مانده باشد و من خاطر
آسوده بدارم
مبادا که ناله ای به نیاز بلند شود ومن سر آسایش
بر زمین بگذارم .
رحیما:
بر دستهای من نیکی واحسان به خلق جاری کن
درست مثل چشمه ای که همواره جاری است
نه آنکه لحظه ای عطا کند و لحظه ای دست بر گیرد .
الهی:
آنچه در دست من است از آن توست
مرا آنقدر ببخش که بتوانم بسیار ببخشم
و در من از احسان و مهربانی آنقدر فرو ریز
که همواره عطا کنم
و این باران مدام احسان را چنان از لطافت و رحمت پر کن که هرگز دلی را نیازارد .
مرا که غرق مهرو لطف توام دستهای بارانی بخش
که بندگان تو را به مهربانی سود می رساند و اهل
خانه ای را سرور بخشد و آنگاه به برکت این مهربانی
و محبت در سایه رحمت تو جای گیرد و در صف آنان
که دوست داری ايستاده شود.
کریما:
لحظه ای مرا از اندیشه احسان تهی مکن
مبادا که دستی به نیاز تهی مانده باشد و من خاطر
آسوده بدارم
مبادا که ناله ای به نیاز بلند شود ومن سر آسایش
بر زمین بگذارم .
رحیما:
بر دستهای من نیکی واحسان به خلق جاری کن
درست مثل چشمه ای که همواره جاری است
نه آنکه لحظه ای عطا کند و لحظه ای دست بر گیرد .
الهی:
آنچه در دست من است از آن توست
مرا آنقدر ببخش که بتوانم بسیار ببخشم
و در من از احسان و مهربانی آنقدر فرو ریز
که همواره عطا کنم
و این باران مدام احسان را چنان از لطافت و رحمت پر کن که هرگز دلی را نیازارد .
اي كاش گل بودي و من از باغها ميچيدمت
يا كه طلوعي بودي و از پنجره ميديدمت .
اي كاش چشمانت ضريحي داشت چون رنگين كمان
هر وقت باران مي باريد از دور مي بوسيدمت .
دوست ای دوست بگو بر همه مردم خوب
که نه از شرق و شمالم نه هم از غرب و جنوب .
خانه ام مشرق شور غزل مولاناست
منزلم مغرب اندوه پر از درد و غروب .
بنویسید نشانی مرا خانه دوست
که نه از سنگ بنا گشته نه از خشت و نه چوب .
چار سویش همه بیرنگ به بیرنگی عشق
من از نه شرق شمالم نه هم از غرب و جنوب .
مولانا
نگاه مرا باور كن
دستان مرا باور كن
احساس مرا باور كن
قلب مرا باور كن
حرف مرا باور كن
خيلي دوستت دارم
اظطراب در نگاه من از شور عشق توست .
لرزش دستانم از انتظار ديدار توست .
احساس گرمم از حرارت نگاه توست .
تپش قلبم از به ياد آوردن خاطرات توست .
و حرف من اين است !
" بله خيلي دوستت دارم"
لرزش دستانم از انتظار ديدار توست .
احساس گرمم از حرارت نگاه توست .
تپش قلبم از به ياد آوردن خاطرات توست .
و حرف من اين است !
" بله خيلي دوستت دارم"
Let me see at your Eyes
9: نكته مهم را بدانيد.
* چه طور بگوييم نه و ديگر قرباني نباشيم .
* سختيها مي گذرند و همه چيز تغيير مي كند .
* نگوييد "نه" ولي روي نظر خود پافشاري كنيد .
* چگونه لبخندي خيره كننده بزنيم؟ لبخند زندگي شما را روشن خواهد كرد .
* آرزوها به حقيقت مي پيوندند، باور داشته باشيد .
* بدانيد كه چطور منظورتان را به ديگران بفهمانيد، آن وقت زندگي مانند نسيمي خوشايند خواهد شد.
* بخشش شادي آور است،امتحان كنيد.
* چگونه تحسين ديگران را بپذيريم؟ با لبخند و تشكر.
* هميشه منتظر بهترينها باشيد، اتفاق خواهد افتاد .
* چه طور بگوييم نه و ديگر قرباني نباشيم .
* سختيها مي گذرند و همه چيز تغيير مي كند .
* نگوييد "نه" ولي روي نظر خود پافشاري كنيد .
* چگونه لبخندي خيره كننده بزنيم؟ لبخند زندگي شما را روشن خواهد كرد .
* آرزوها به حقيقت مي پيوندند، باور داشته باشيد .
* بدانيد كه چطور منظورتان را به ديگران بفهمانيد، آن وقت زندگي مانند نسيمي خوشايند خواهد شد.
* بخشش شادي آور است،امتحان كنيد.
* چگونه تحسين ديگران را بپذيريم؟ با لبخند و تشكر.
* هميشه منتظر بهترينها باشيد، اتفاق خواهد افتاد .
زندگي به من آموخت که چگونه گريه کنم .
اما گريه به من نياموخت که چگونه زندگي کنم .
تو نيز به من آموختي که چگونه دوستت بدارم .
اما به من نياموختي که چگونه فراموشت کنم .
بيا و تازه كن ايمان به نو بهار امروز
كه شد قيامت موعود آشكار امروز
شكوفه از افق شاخسار اخترريخت
نشان صبح قيامت شد آشكار امروز
بهشت نقد طلب مي كني اگر صائب
چو غنچه سر زگريبان خود برآر امروز
فرخي از شعراي شهير دربار غزنويان بهار را با جلوه جادوووئي اش مي ستايد و در توصيف گردش ايام
بهاري ميگويد:
دوش وقت نسيم بوي بهار آورد باد
وي خوشا اين جهان بدين هنگام
بيدل شاعريست كه عمدتاَ او را فيلسوف دانسته اند ! چرا كه ديدگاه او اغلب مسايل فلسفي و عاطفي را در برمي گيرد . بيدل حيات انسان و حقيقت زندگي را در اسرار اين فصل جستجو و گوشزد مي نمايد:
چشم واكن رنگ اسرار دگر دارد بهار
آنچه در وهمت نگنجد جلوه گردارد بهار
ساعتي چون بوي گل از قيد پيراهن برآ
از تو چشم آشنائي آنقدر دارد بهار
رسيد مژده كه ايام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنين نيز نخواهد ماند.
براين رواق زبر جد نوشته اند به زر
كه جزنكوئي اهل كرم نخواهم ماند.
چه جاي شكر و شكايت ز نقش نيك و بد است
چوبر صحيفه هستي رقم نخواهم ماند.
اشعار بيدل سرشار از نازك خيالي و تصوير هاي بديع و رنگارنگ است .
بيدل براي همين شاعر آئينه ها است. شاعر نازك بين و دقيقي چون او با ديدن بهار به وجد آمده و مارا به گلگشت فطرت و طبيعت فرا مي خواند.
زين چمنستان كنون بستن مژگان خطاست
آئينه صيقل زنيد ديده به ديدن رسيد .
منتظران بهار بوي شگفتن رسيد.
مژده به گلها بريد يار به گلشن رسيد.
همانند هزاران شاعر دري زبان بيدل در وراي رنگ و بوي بهار جلوه زيبائي حضرت سبحان مي بيند.
تو آفتاب و جهان جزبه جست و جوي تو نيست
بهار در نظرم غير رنگ و بوي تو نيست
شهر غازي هاي بي باک است باميان
اين شهرکاوه شهر ضحاک است باميان
در تمدن پيشتاز هند وچين جاده ابريشم خاور زمين
يک جهان اعجاز دارد باميان
سينه پرراز دارد باميان
گنچ ها در قلب اين ويرانه هاست
سنگ سنگش راوي افسانه هاست
باميان گهواره زيباي شرق
نقطه وصل تمدن هاي شرق
ازتمدن ديده صدها قافله
شهر تاريخ است شهر غلغله
(باميان با 7000 هزار سال قدامت تاريخي و قديمي ترين مجسمه دونيا)
اگر سبزه بودم بدامان صحرا
سراغ تو را از صبا می گرفتم
اگر آب بودم به آغوش دریا
سراغ ترا تا خدا می گرفتم
اگر چنگ بودم به صد ناز و افسون
به دامان پر مهر تو می سرودم
اگر مهربان بودی ای نازنینم
زخوبان ترا و ترا می ستودم
(احمد ظاهر)
يك هديه براي عشق
بگو که گل نفرستد کسی به خانه ی من
که از نــژاد تـو پر کرده آشــيانه ی مــن
چو شبنمی که چکد از غنچه های سفيد
ببين به ديدۀ خود اشک دانه دانه ی من
ز برگ و بال کس ار شوق زندگی خيزد
بيا و بال و پر افشان دمی بــه لانه ی من
(احمد ظاهر)
به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
بهار توبه شکن ميرسد ، چه چاره کنم
سخن درست بگويم ، نمی توانم ديد
که ميخورند حريفان و من نظاره کنم
به تخت گل بنشانم بسی چو سلطانی
ز سنبل و سمنش طوق و پاره کنم
گدای ميکده ام ليک وقت مستی بين
که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم
چو غنچه با لب خندان به ياد مجلس شاه
پياله گيرم و از شوق جامه پاره کنم
مرا که نيست ره و رسم فتنه پرهيزی
چرا ندمت رند شراب خواره کنم
زباده خوردن پنهان ملول شد حافظ
به بانگ بربط و نی رازش آشکاره کنم
حافظ
786
دوستت دارم بيشتر از معناي واقعي كلمه دوست داشتن!
دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داري!
دوستت دارم چون تو نيز مرا دوست مي داري!
دوستت دارم همچو طلوع خورشيد در سحر گاه عشق!
دوستت دارم همچو تكه ابرهاي سفيدي كه در اوج آسمان آبي در حال عبورند!
دوستت دارم چون تو را ميخواهم و تو نيز مرا ميخواهي!
دوستت دارم از تمام وجودم، با احساس پر از محبت و عشق!
دوستت دارم بيشتر از آنچه تصور مي كني!
دوستت دارم، همچو رهايي پرنده از قفس و پرواز پر غرور او در اوج آسمان ها، همچو امواج دريا كه آرام به كنار ساحل مي آيند و آرام نيز به دريا مي روند،همچو غنچه اي كه آرام آرام باز مي شود و گل مي شود،
دوستت دارم همچو چشمه اي در دل كوه كه آرام جاري مي شود بر روي زمين و تبديل به آبشاري مي شود كه از دل كوه سرازير مي شود!
دوستت دارم همچو مهتابي كه شبهاي تيره و تار را با حضورش پر از روشنايي ميكند!
دوستت دارم همچو باران!
باراني كه تن تشنه دنيا را جان ميدهد و مي‌شويد!
دوستت دارم چون چشمانت اين حقيقت قلبم را باور دارد!
دوستت دارم، چون تو لياقت اين دوست داشتن را داري!
دوستت دارم، چون با باوري عميق در قلب من نشستي و مرا هدف و اميد زندگي خود قرار دادي!
دوستت دارم چون نگذاشتي حتي يك قطره اشك از چشمانم سرازير شود!
دوستت دارم چون كه ياري ام ميكني تا از اين سيلاب زندگي به راحتي عبور كنم و خودم را در دشت آرزوهايم همراه با تو ببينم!
دوستت دارم فراتر از باور يك رويا و فراتر از باور يك حقيقت!
نگاه به چهره پريشان من نكن، اين چهره، عاشق چهره توست!
دوستت دارم چون كه تو اولين و آخرين معشوق من هستي!
دوستت دارم چون زماني كه دفتر عشق را مي گشايي و ميخواني با خواندن نوشته هايم اشك از چشمانت سرازير مي شود.
دوستت دارم چون از زندگي و دنيا گذشته‌اي تا با من بماني ...!
(ali)
دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی.
دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی.
دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی.
دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی.
دوستت دارم چون هميشه درقلب منی.
عید نمای عید را ای تو هلال عید من
بود من و فنای من خشم من و رضای من
اصل من و سرشت من مسجد من کنشت من
جور کنی وفا بود درد دهی دوا بود
پیشتر از نهاد جان لطف تو داد داد جان
ای مه عید روی تو ای شب قدر موی تو
دوزخ من بهشت من تازه من قدید من
لایق تو کجا بود دیده جان و دید من
ای همگی مراد جان پس تو بدی مرید من
چون برسم بجوی تو پاک شود پلید من
(مولانا)
فاش ميي گويم و از گفته خوددلشادم
بنده عشقم و ازهر دوجهان آزادم
طايرگلشن قدسم چه دهم شرح فراق
كه دراين دامگه حادثه چون افتادم
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد دراين ديرخراب آبادم
سائيه طوبي دلجوئي و لب حوض
بهواي سركوي توبرفت از يادم
1 كتاب هستي ما اين كتبيه خيام.....
2 كتاب هستي ما اين سرود فردوسي...
3 كتاب هستي ما اين ترانه حافظ ....
4 كتاب هستي ما اين سماع مولانا ...
5 كتاب هستي ما اين سبوي سبزه ..... به نوروز " شفيعي كد كني"
از مرقومات مولانا جلال الدين بلخي در فيه مافيه
جمله عالم مي دوند !
الا دويدن هريكي مناسب حال اوباشد. از آن آدمي نوعي ديگر . و از آن نبات نوعي ديگر و از آن روح نوعي ديگر . دويدن روح بي گام و بي نشان باشد.
اگر غوره را بنگر كه چند دويد : تابه سواد انگوري رسيد .... الا آن دويدن در نظر نمي آيد و حسي نيست ..
786
تا آهوان چشم تو رفتند از نظر
چشمم سفيد شد به ره انتظار تو (...........)
تورا به روشناي ابرها دوستت دارم
مولانا جلال الدين محمد بلخي :
آدمي هميشه عاشق آن چيز است كه نديده است و نشنيده است
و فهم نكرده است.
و شب و روز آن را مي طلبد
و از آنچه فهم كرده است و ديده است ملول و گريزان است .
"فيه مافيه"
اين جهان زندان و ما زندانيان
برشكن زندان و خود را وارهان
" مولانا"
آب زنيد راه را هين كه نگار مي رسد.
مژده دهيد باغ را بوي بهار ميرسد.
رونق باغ ميرسد چشم و چراغ ميرسد.
غم به كناره ميرود مه به كنار ميرسد.
باغ سلام ميكند سروقيام ميكند.
سبزه پياده ميرود غنچه سوار ميرسد.
اعتماد به نفس يعني خودباوي
01 اشتباه ديگران را بزرگ جلوه ندهيد.
02براي بدست آوردن موفقيت خودرا گم نكنيد.
03 در تجربيات و صحبت هاي ديگران تفكير كنيد.
04 از حسادت دوري كنيد.
05 فقد به خود و توانائي هاي خودتان متكي باشد.
06 روي نقاط ضعف ديگران انگشت نگذريد.
07 دامنه توقعات خودرا كاهش دهيد .
08 دنيارا ميدان مبارزه با مشكلات بدانيد.
09 در كشاكش حادثات "انسانيت" خودرا فراموش كنيد.
10 چانه نزدن با فرصت هاي بدست آمده بخش مهمي از موفقيت هاي زندگي است.
11 در زندگي اين جمله را شعار خود بسازيد كه يك جنگل هميشه قوي تر از يك درخت است.
12به انسانهائي كه در مواقع حساس گريز از مسئوليت را هنر ميدانند اعتماد كنيد.
13 هميشه اشعار الهام بخش بخوانيد و شاه بيت ها را حفظ كنيد.
14 در هر وضعيت به ديگران كمك مادي و معنوي نمائيد.
15 اخلاق تان در محيط خانه و اجتماع يكسان باشد. از دوروئي بپرهيزيد.
16 در ارتباط با دوستان خوش برخورد با گذشت باشيد تاغرض ورزي بسراغ شما نيايد.
17 در فرصت مناسب بيكاري و يا اوقات فراغت برنامه اي منظم براي مطالعه مد نظر بگيريد.
چگونه انتقاد كنيم ؟
اگرقصد داريد انتقاد كنيد نكات زير را بخاطر داشته باشيد.
1. ابتدا با خود بينديشيد راه حل چيست .
2. انتقاد تانرا با راه حل بيان كنيد .
3. راه حل مبهم ارائه ندهيد.
4. بر نكات منفي تكيه نكنيد.
5. بي غرض صحبت كنيد.
6. زمان و مكان مناسب را در نظربگيريد
7. از خودهمدلي نشان دهيد.
8. فقد به مورد اشتباه اشاره كنيد.
9. اشتباهات گذشته را رخ نكشيد.
10. از كلمه "بايد و نبايد" استفاده نكنيد.
11. از تهديد و اتمام حجت بپرهيزيد.
12. اطلاعات لازم را جهت اصلاح رفتار مورد انتقاد در اختيار انتقاد شونده بگذاريد.
13. در جمع از ايجاد شرمندگي جداََ بپرهيزيد.
14. از خشم و فرياد و مسخره نمودن و كنايه زدن به شدت بپرهيزيد.
15. در ضمير خود بينديشيد كه طرف مقابل شما چقدر انتقاد پذير است ؟
16. به خود تلقين نمائيد كه سرزنش بيهوده عكس العمل به دنبال دارد.
17. اصلاح رفتار و ايجاد ارتباط صحيح در انتقاد يك جاده دوطرفه است.
18. بطرف مقابل خود نشان دهيد هدف شما پيشرفت انتقاد شونده است.
19. با بي حوصلگي و نااميدي صحبت نكنيد.
20. نكات مثبت را ياد آوري كنيد . سپس انتقاد را مطرح كنيد.
21. به چرا شروع نكنيد . انتقاد اگر سوالي مطرح شود شنونده در صدد دفاع و توجيه بر مي آيد.
22. از اصطلاحات ساده و دوستانه استفاده كنيد.
23. كلمات را تا حد امكان واضح و مشخص بيان كنيد.
24. نسبت به انتقادي كه مي كنيد متعهد باشيد و اعلان كمك و حمايت كنيد.
25. انتقاد را به سخنراني تبديل نكنيد.
26. كلمات و الفاظ "وگرنه" و "من كه به تو گفتم" و غيره را بكار نبريد. اينگونه برخوردهاي لفظي انتقاد را به كشمكش تبديل مي كند و مخاطب از مسير اصلي منحرف مي شود.
سر دفتر عالم معناي عشق است .
سر بيت قصيده ي جواني عشق است .
اي انكه خبر نداري از عالم عشق اين نكته بدان كه زندگاني عشق است .
هر وقت غمگین شدید چیزی را به کسی تحفه روان كنيد
کلامی محبت آمیز را به انسانی هدیه کنید
گلی برای دوستی بخرید
نبری گمان که مفتح بخدا رسيده باشی
تو ز خود نرفته بيرون، بکجا رسيده باشی؟
نگهی جهان نوردی، قدمی ز خود برون آ
که زخود اگر گذشتی، همه جا رسيده باشی
(مولانا)
ز حادثات جهانم همين خوش آمد و بس
که زشت و خوب و بد روزگار درگذر است
شادی کنيد ای دوستان، من شادم و آسوده ام
بوی جوانی بشنويد، از پيکر فرسوده ام
شادم کنون، شادم کنون، از بند آزادم كنون
فريادی شادی ميکشد، قلب خود را دادم كنون
ای کودکان رهگذر، من چون شما آسوده ام
هر چند راه عمر را، بيش از شما پيموده ام
بازی کنيد ای کودکان، بازيست کار زندگی
من هم خزان را ديده ام، هم نو بهار زندگی
در کلبه ی ياران من، آرامش و شادی بود
گر مرهمی خواهد دلم، گل بانگ آزادی بود
تك و تنها زيرباران
پنداشتم هميشه گل خاطر منی
عشق منی، اميد منی، دلبر منی
پنداشتم که از پی تنهايی و سکوت
از عمر آنچه مانده بجا در بر منی
پنداشتم نگاه تو پيک محبت است
شوق منی، نشاط منی، ساغر منی
ای کودکان رهگذر، من چون شما آسوده ام
باتوبودن زيرباران
رفتارخوب با زنان
1- زنان باید درک شوند. نیازها و عواطف و حضور او را درک کنید. شما باید شادی و ناراحتی و کسالت و همه حالات او را درک کنید .
2- زن با صحبت کردن آرام میشود. همین که شروع به تعریف کردن میکند . هرگز او را از تعریف کردن و صحبت کردن منع نكنيد.
3- گوش کنید. فراوان و فراوان به حرفهایش . وانمود کنید كه واقعا به حرفهای او دقت ميكنيد. گوش کردن به صحبتهای زن صمیمیت را در دل او بيشتر ميكند. هنگامیکه صحبت میکند صمیمانه و با مهر و محبت نگاهش کنید و به حرفهایش دقت کنید.
4- خيلي زود پیشنهاد او راه حل ندهید. زن نمیگوید که شما مشکل را حل کنید. او میگوید چون فقط میخواهد که گفته شود. و نه اینکه به سرعت مسئله حل شود. اگر میگوید سرم درد میکند نگویید برو داکتر. بگذارید به صحبتش ادامه دهد.
5- زن به توجه شما نیاز دارد . به او توجه کنید. به نیازهایش . به لباسهایش. به صورتش. به آرایش جدیدش. به فعالیتهای روزانه اش و به صبوری و اخلاق نیکویش. به تبسم و به همه چیز ...
6- به مهمانی که میروید بین مردم غرق نشوید و گاهی به دنبال او نیز بگردید . هم توجه کنید و هم به او فضا بدهید. وقتي او کفشی جدید خرید و از شما نظر میخواهد شما به او میگویید کفش خوبی است . او میداند که کفش خوبی خریده او میخواهد بشنود که " فوق العاده است"
7- زن مرد را مقتدر دوست دارد .مرد نباید ابراز ضعف نماید حتی اگر ضعیف باشد . نشان دهید که مقتدر هستید. با شخصیت و محترم باشید. ورزش کنید و خرابی های خانه را به سرعت اصلاح کنید. مسوولیت پذیر باشید.
8- زن خوش دارد که به او احترام بگذارید . تنها خدا میداند که احترام گذاشتن به او چقدر برایش لذت بخش است. زن واقعا" لذت میبرد اگر شما به او بگویید اول شما بفرمایید. بله به همین سادگی . هرگز زن را در برابر دیگران سرزنش نکنید حتی اگر اشتباهي هم مرتکب شده باشد.
9- زن به اعتبار نیاز دارد.زن را یکی از معتبرترین فرد خانواده معرفی کنید. البته بدون لطمه زدن به شخصیت خودتان.
10- به همسرتان قوت قلب بدهید. به او اطمینان دهید که دوستش دارید.به زبان بیاورید و بگویید دوستت دارم . عزیزم دوستت دارم. به او بگویید خانه بدون او روح ندارد. این جملات به زن قوت قلب میدهد که او در کانون عشق و محبت همسرش واقع شده است.
اين گپا از مه نيست خو هاهاهاهاهاهاها از يك استاد روان شناسي است .
2- زن با صحبت کردن آرام میشود. همین که شروع به تعریف کردن میکند . هرگز او را از تعریف کردن و صحبت کردن منع نكنيد.
3- گوش کنید. فراوان و فراوان به حرفهایش . وانمود کنید كه واقعا به حرفهای او دقت ميكنيد. گوش کردن به صحبتهای زن صمیمیت را در دل او بيشتر ميكند. هنگامیکه صحبت میکند صمیمانه و با مهر و محبت نگاهش کنید و به حرفهایش دقت کنید.
4- خيلي زود پیشنهاد او راه حل ندهید. زن نمیگوید که شما مشکل را حل کنید. او میگوید چون فقط میخواهد که گفته شود. و نه اینکه به سرعت مسئله حل شود. اگر میگوید سرم درد میکند نگویید برو داکتر. بگذارید به صحبتش ادامه دهد.
5- زن به توجه شما نیاز دارد . به او توجه کنید. به نیازهایش . به لباسهایش. به صورتش. به آرایش جدیدش. به فعالیتهای روزانه اش و به صبوری و اخلاق نیکویش. به تبسم و به همه چیز ...
6- به مهمانی که میروید بین مردم غرق نشوید و گاهی به دنبال او نیز بگردید . هم توجه کنید و هم به او فضا بدهید. وقتي او کفشی جدید خرید و از شما نظر میخواهد شما به او میگویید کفش خوبی است . او میداند که کفش خوبی خریده او میخواهد بشنود که " فوق العاده است"
7- زن مرد را مقتدر دوست دارد .مرد نباید ابراز ضعف نماید حتی اگر ضعیف باشد . نشان دهید که مقتدر هستید. با شخصیت و محترم باشید. ورزش کنید و خرابی های خانه را به سرعت اصلاح کنید. مسوولیت پذیر باشید.
8- زن خوش دارد که به او احترام بگذارید . تنها خدا میداند که احترام گذاشتن به او چقدر برایش لذت بخش است. زن واقعا" لذت میبرد اگر شما به او بگویید اول شما بفرمایید. بله به همین سادگی . هرگز زن را در برابر دیگران سرزنش نکنید حتی اگر اشتباهي هم مرتکب شده باشد.
9- زن به اعتبار نیاز دارد.زن را یکی از معتبرترین فرد خانواده معرفی کنید. البته بدون لطمه زدن به شخصیت خودتان.
10- به همسرتان قوت قلب بدهید. به او اطمینان دهید که دوستش دارید.به زبان بیاورید و بگویید دوستت دارم . عزیزم دوستت دارم. به او بگویید خانه بدون او روح ندارد. این جملات به زن قوت قلب میدهد که او در کانون عشق و محبت همسرش واقع شده است.
اين گپا از مه نيست خو هاهاهاهاهاهاها از يك استاد روان شناسي است .
مهربانم
پرنده زيبا
پرنده
کاش چون پرتو خورشید بهار
سحر از پنجره می تابید
ما زپس پرده ی لرزان حریر
رنگ چشمان ترا می دیدم .....
پرنده گفت: « چه بویی، چه آفتابی، آه!بهار آمده است
و من به جست و جوی جفت خویش خواهم رفت.»
( از شعر پرنده فقط یک پرنده بود)
سکوت چیست به جز حرف های ناگفته؟
من از گفتن می مانم، اما زبان گنجشگان
زبان زندگی جمله های جاری جشن طبیعت است
زبان گنجشگان یعنی: بهار، برگ، بهار
زبان گنجشگان یعنی: نسیم، عطر،
سحر از پنجره می تابید
ما زپس پرده ی لرزان حریر
رنگ چشمان ترا می دیدم .....
پرنده گفت: « چه بویی، چه آفتابی، آه!بهار آمده است
و من به جست و جوی جفت خویش خواهم رفت.»
( از شعر پرنده فقط یک پرنده بود)
سکوت چیست به جز حرف های ناگفته؟
من از گفتن می مانم، اما زبان گنجشگان
زبان زندگی جمله های جاری جشن طبیعت است
زبان گنجشگان یعنی: بهار، برگ، بهار
زبان گنجشگان یعنی: نسیم، عطر،
آتش رنگی که دارد این چمن بی دود نیست
آب میگردد به چشم شبنم از بوی بهار
بوي باران ، بوي سبزه ، بوي خاک
شاخه‌هاي شسته ، باران خورده ، پاک
آسمان آبي و ابر سپيد
برگهاي سبز بيدعطر نرگس ، رقص باد
نغمه شوق پرستوهاي شاد
خلوت گرم کبوترهاي مست
نرم نرمک ميرسد اينک بهار
خوش بحال روزگار
خوش بحال چشمه‌ها و دشتها
خوش بحال دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش بحال غنچه‌هاي نيمه‌باز
خوش بحال دختر ميخک که ميخندد به ناز
خوش بحال جام لبريز از شراب
خوش بحال آفتاب
آشيانه باران
هنگام باران
هنگام باران ...
اگر من را كني راهي به مجنونخانه دل‌ها
نخواهم رفت مجنونخانه ، من مستم
شوم راهي به سوي ساقي و ميخانه دل‌ها
تو گر خواهي شوي راهي
به راه ديگري رو جان كه من در انتظارت سال‌ها شب را سحر كردم
سحر آمد سپيده بر دميد و صبح روشن شد
نمازم را به ياد تو ز بركردم
ز بحر بيكران عشق مجنون هم گذر كردم
از آن دنيا به اين دنيا سفر كردم
به هر سو چون صدايي مي‌شنيدم
زان صدا گوش دلم را هم خبركرد
مكوير دل چو ماند سال‌هادر انتظار قطره اي باران
و من هنگام باران چون رسيد از خيسي عشقت حذر كردم
بدين سان جان خود را سال‌هامنزلگه داغ و شرر كردم
به آن اميد آمد بار ديگر وقت باران و
همه دلدادگان را من خبركردم ..........................
اگر من را كني راهي به مجنونخانه دل‌ها
نخواهم رفت مجنونخانه ، من مستم
شوم راهي به سوي ساقي و ميخانه دل‌ها
تو گر خواهي شوي راهي
به راه ديگري رو جان كه من در انتظارت سال‌ها شب را سحر كردم
سحر آمد سپيده بر دميد و صبح روشن شد
نمازم را به ياد تو ز بركردم
ز بحر بيكران عشق مجنون هم گذر كردم
از آن دنيا به اين دنيا سفر كردم
به هر سو چون صدايي مي‌شنيدم
زان صدا گوش دلم را هم خبركرد
مكوير دل چو ماند سال‌هادر انتظار قطره اي باران
و من هنگام باران چون رسيد از خيسي عشقت حذر كردم
بدين سان جان خود را سال‌هامنزلگه داغ و شرر كردم
به آن اميد آمد بار ديگر وقت باران و
همه دلدادگان را من خبركردم ..........................
طلوع
آثار مثنوي
از مولانابلخ پرسيد كه از كجائي
تو كه اي در اين ضميرم كه فزونتر از جهاني
تو كه نكته جهاني ز چه نكته مي جهاني ؟
تو كدام و من كدامم ، تو چه نام و من چه نامم تو چه دانه من چه دامم ؟
كه نه ايني و نه آني
تو قلم به دست داري ،
و جهان چو نقش پيشت صفتيش مي نگاري و صفتيش مي ستاني
باز كن پنجره را
تونزديك ترين من
شصت نكته شيرين درباره ي ازدواج
درباره ازدواج بسيار گفته و شنيده ايم. اما مطالبي كه در زير مي آيد شايد براي شما تازگي داشته باشد.
از ميان ضرب المثل هاي ملل مختلف و همين طور سخنان شخصيت هاي بزرگ جهان پيرامون ازدواج شصت مورد را انتخاب كرده ايم. بسياري از اين حرف ها جنبه شوخي و مزاح دارد اما تعداد ديگري آنها شايد وصف حال من و شما باشد! همين طور قسمت ديگري از اين گفته ها مي تواند براي عده اي حكم كليد راهنما را داشته باشد.
1-هنگام ازدواج بيشتر با گوش هايت مشورت كن تا با چشم هايت.( ضرب المثل آلماني)
2- مردي كه به خاطر " پول " زن مي گيرد، به نوكري مي رود. ( ضرب المثل فرانسوي )
3- لياقت داماد ، به قدرت بازوي اوست . ( ضرب المثل چيني )
4- زني سعادتمند است كه مطيع " شوهر" باشد. ( ضرب المثل يوناني )
5- زن عاقل با داماد " بي پول " خوب مي سازد. ( ضرب المثل انگليسي )
6- زن مطيع فرمانرواي قلب شوهر است. ( ضرب المثل انگليسي )
7- زن و شوهر اگر يكديگر را بخواهند در كلبه ي خرابه هم زندگي مي كنند. ( ضرب المثل آلماني )
8- داماد زشت و با شخصيت به از داماد خوش صورت و بي لياقت . ( ضرب المثل يوناني )
9- دختر عاقل ، جوان فقير را به پيرمرد ثروتمند ترجيح مي دهد. ( ضرب المثل ايتاليايي)
10-داماد كه نشدي از يك شب شادماني و عمري بداخلاقي محروم گشته اي .( ضرب المثل فرانسوي )
11- دو نوع زن وجود دارد؛ با يكي ثروتمند مي شوي و با ديگري فقير. ( ضرب المثل ايتاليايي )
12- در موقع خريد پارچه حاشيه آن را خوب نگاه كن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقيق كن . ( ضرب المثل آذربايجاني )
13- برا ي يافتن زن مي ارزد كه يك كفش بيشتر پاره كني . ( ضرب المثل چين )
14- تاك را از خاك خوب و دختر را از مادر خوب و اصيل انتخاب كن . ( ضرب المثل چين )
15- اگر خواستي اختيار شوهرت را در دست بگيري اختيار شكمش را در دست بگير. ( ضرب المثل اسپانيايي)
16- اگر زني خواست كه تو به خاطر پول همسرش شوي با او ازدواج كن اما پولت را از او دور نگه دار . ( ضرب المثل تركي )
17- ازدواج مقدس ترين قراردادها محسوب مي شود. (ماري آمپر)
18- ازدواج مثل يك تربوز است كه گاهي خوب مي شود و گاهي هم بسيار بد. ( ضرب المثل اسپانيايي )
19- ازدواج ، زودش اشتباهي بزرگ و ديرش اشتباه بزرگتري است . ( ضرب المثل فرانسوي )
20- ازدواج كردن وازدواج نكردن هر دو موجب پشيماني است . ( سقراط )
21- ازدواج مثل اجراي يك نقشه جنگي است كه اگر در آن فقط يك اشتباه صورت بگيرد جبرانش غير ممكن خواهد بود. ( بورنز )
22- ازدواجي كه به خاطر پول صورت گيرد، براي پول هم از بين مي رود. ( رولاند )
23- ازدواج هميشه به عشق پايان داده است . ( ناپلئون )
24- اگر كسي در انتخاب همسرش دقت نكند، دو نفر را بدبخت كرده است . ( محمد حجازي)
26- با زني ازدواج كنيد كه اگر " مرد " بود ، بهترين دوست شما مي شد . ( بردون)
27- با همسر خود مثل يك كتاب رفتار كنيد و فصل هاي خسته كننده او را اصلاً نخوانيد . ( سوني اسمارت)
28- براي يك زندگي سعادتمندانه ، مرد بايد " كر " باشد و زن " لال " . ( سروانتس )
29- ازدواج بيشتر از رفتن به جنگ " شجاعت " مي خواهد. ( كريستين )
30- تا يك سال بعد از ازدواج ، مرد و زن زشتي هاي يكديگر را نمي بينند. ( اسمايلز )
31- پيش از ازدواج چشم هايتان را باز كنيد و بعد از ازدواج آنها را بند. ( فرانكلين )
32- خانه بدون زن ، گورستان است . ( بالزاك )
33- تنها علاج عشق ، ازدواج است . ( آرت بوخوالد)
34- ازدواج پيوندي است كه از درختي به درخت ديگر بزنند ، اگر خوب گرفت هر دو " زنده " مي شوند و اگر " بد " شد هر دو مي ميرند. ( سعيد نفيسي )
35- ازدواج عبارتست از سه هفته آشنايي، سه ماه عاشقي ، سه سال جنگ و سي سال تحمل! ( تن )
36- شوهر " مغز" خانه است و زن " قلب " آن . ( سيريوس)
37- عشق ، سپيده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق . ( بالزاك )
38- قبل از ازدواج درباره تربيت اطفال شش نظريه داشتم ، اما حالا شش فرزند دارم و داراي هيچ نظريه اي نيستم . ( لرد لوچستر)
39- مرداني كه مي كوشند زن ها را درك كنند ، فقط موفق مي شوند با آنها ازدواج كنند. ( بن بيكر)
40- با ازدواج ، مرد روي گذشته اش خط مي كشد و زن روي آينده اش . ( سينكالويس)
41- خوشحالي هاي واقعي بعد از ازدواج به دست مي آيد . ( پاستور )
42- ازدواج كنيد، به هر وسيله اي كه مي توانيد. زيرا اگر زن خوبي گيرتان آمد بسيار خوشبخت خواهيد شد و اگر گرفتار يك همسر بد شويد فيلسوف بزرگي مي شويد. ( سقراط)
43- قبل از رفتن به جنگ يكي دو بار و پيش از رفتن به خواستگاري سه بار براي خودت دعا كن . ( يكي از دانشمندان يونان )
44- مطيع مرد باشيد تا او شما را بپرستد. ( كارول بيكر)
45- من تنها با مردي ازدواج مي كنم كه عتيقه شناس باشد تا هر چه پيرتر شدم، براي او عزيزتر باشم . ( آگاتا كريستي)
46- هر چه متأهلان بيشتر شوند ، جنايت ها كمتر خواهد شد. ( ولتر)
47- هيچ چيز غرور مرد را به اندازه ي شادي همسرش بالا نمي برد، چون هميشه آن را مربوط به خودش مي داند . ( جانسون )
48- زن ترجيح مي دهد با مردي ازدواج كند كه زندگي خوبي نداشته باشد ، اما نمي تواند مردي را كه شنونده خوبي نيست ، تحمل كند. ( كينهابارد)
49- اصل و نسب مرد وقتي مشخص مي شود كه آنها بر سر مسائل كوچك با هم مشكل پيدا مي كنند. ( شاو)
50- وقتي براي عروسي ات خيلي هزينه كني ، مهمان هايت را يك شب خوشحال مي كني و خودت را عمري ناراحت ! ( روزنامه نگار ايرلندي )
51 – هيچ زني در راه رضاي خدا با مرد ازدواج نمي كند. ( ضرب المثل اسكاتلندي)
52 – با قرض اگر داماد شدي با خنده خداحافظي كن . ( ضرب المثل آلماني )
53 – تا ازدواج نكرده اي نمي تواني درباره ي آن اظهار نظر كني . ( شارل بودلر )
54 – دوام ازدواج يك قسمت روي محبت است و نُه قسمتش روي گذشت از خطا . ( ضرب المثل اسكاتلندي )
55 – ازدواج پديده اي است براي تكامل مرد. ( مثل سانسكريت )
56 – زناشويي غصه هاي خيالي و موهوم را به غصه نقد و موجود تبديل مي كند . (ضرب المثل آلماني )
57 – ازدواج قرارداد دو نفره اي است كه در همه دنيا اعتبار دارد. ( مارك تواين )
58 – ازدواج مجموعه اي ازمزه هاست هم تلخي و شوري دارد. هم تندي و ترشي و شيريني و بي مزگي . (ولتر )
60 – تا ازدواج نكرده اي نمي تواني درباره آن اظهار نظر كني. ( شارل بودلر )
هنوز برنده ايم
يا رب مرا ياري بده تا خوب ازارش کنم . هجرش دهم زجرش دهم خوارش کنم زارش کنم .
ار بوسه هاي اتشين وز خنده هاي دلنشين . منزل کنم در کوي او باشد که ديدارش کنم ..
هرچند واقف غزلم عاشقانه نیست . اما من عاشقانه برایت سروده ام ...
مرا بگزار همیشه باتوباشم . همیشه مثل ریشه با تو باشم ...
مرابگزار غزل ها که سرودم به چشمان غزل سازد بخوانم . مرابگزار تورا از خود بدانم ...
مرابگزار در ژرف نگاهت تمام حاصمی هارا ببینم . نجابت های دونیاراببینم ...
راهی ست راه عشق که هیچش کناره نیست : آنجا چزآن که جان بسپارند چاره نیست
هرگه که دل به عشق دهی خوش دمی بود : در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
عاقل به قوانین خرد راه تو جوید . دیوانه برون از همه آئین تو پوید ...
تا غنچهء نشکفتهء این باغ که بوید . هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید ...
بلبل به چمن زار گل رخسار نشان دید . پروانه در آتش شد و اسرار نهان دید ..
عارف صفت حمد تو از پیر و جوان دید . یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید ..
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو . هر جا که شدم پرتو کاشانه تویی تو ...
در کعبه و در دیر چو جانانه تویی تو . منظور من از کعبه و بتخانه تویی تو ...
Thanksgiving, For each new morning with its light, For rest and shelter of the night
For health and, food, For love and Friends' For everything Thy goodness sends
یارب از ما چه فلاح آید اگر تو نپذیری
به خداوندی و فضلت که نظر بازنگیری
درد پنهان به تو گویم که خداوند کریمی
یا نگویم که تو خود واقف اسرار ضمیری
هم به درگاه تو آیم که لطیفی و خبیری
دیگرش چاره نماند که تو بی‌شبه و نظیری
که کریمی و حکیمی و علیمی و قدیری
خالق خلق و نگارنده‌ی ایوان رفیعی
خالق صبح و برآرنده‌ی خورشید منیری
بر تو پوشیده نماند که سمیعی و بصیری
چه تفاوت کند آن را که تو مولا و نصیری
همه را ملک مجازست بزرگی و امیری
تو خداوند جهانی که نه مردی و نه میری
سعدي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر